سه شاخص مهم مديريت انقلابي
ما جز با كار جهادي و كار انقلابي نخواهيم توانست اين كشور را به سامان برسانيم. در همهي بخشها، كمربسته بودنِ مثل يك جهادگر لازم است؛ اين اگر بود، كارها راه ميافتد؛ اين اگر بود، بنبستها باز ميشود، شكافته ميشود؛ [يعني] كار فراوان، پُرحجم و باكيفيّت و مجاهدانه و انقلابي.(۱۳۹۶/۰۲/۱۰)
از يك نظر تاريخ پيشرفت جمهوري اسلامي را ميتوان در مصافِ عقلانيت انقلاب اسلامي با عقلانيت تكنوكرات صورتبندي كرد. مديريت انقلابي/ جهادي، «ديگر» يِ تكنوكراتيسم است و مصاف اين دو، در سه ساحت و ميدان عمده در جريان بوده و هست: در ساحت فكري و در ساحت اجتماعيِ كلان (نهادي) و خُرد (انساني).
مصاف در ميدان اول، در اين سالها خود در سه سطح جاري بوده است: در سطح معرفتي۴، در سطح سياستي۵ و در سطح برنامهاي۶. مصاف تكنوكراتيسم و مديريت انقلابي در ميدان نهادي نيز مصافي چشمگير است: گاه اين مديريت انقلابي بوده كه توانسته خالق نهادهايي بديع باشد؛ گاه تكنوكراتيسم توانسته خود را در درون نظام نوين پس از انقلاب اسلامي بازتوليد كند. گاه نهادهاي انقلابي منحل و مضمحل شدهاند و گاه نهادهاي مؤثر تكنوكراتيسم در عرصه برنامهريزي، مُهر پايان خوردهاند. علاوه بر سطح نهادي، سطح و سوي ديگر اين نبرد فراتر از انديشهها و نهادها، در ميدان انسانها برقرار است. كوششهاي فراگير تكنوكراتيسم براي يارگيري، بسياري مديران انقلابي را به دامن خود كشيده و كم نيستند مديراني كه انقلابي شروع كردند، اما به تعبير خودشان با واقعيتها مواجه شدند و تكنوكرات شدند.
در تحليل تكنوكراتيسم از منظر گفتمان انقلاب اسلامي، مهمترين مسئله پيرامون نسبت عدالت و پيشرفت شكل ميگيرد. پاسخ تكنوكراتيسم به اين پرسش عبارت است از تفوق توسعه بر عدالت. تكنوكرات كسي است كه توليد ثروت و توسعه را بر عدالت و توزيع ثروت اولويت دهد. از منظر يك تكنوكرات با انباشت و تكاثر ثروت است كه توسعه ممكن ميشود و توزيع ثروت، از آنجا كه در اين روند اختلال ايجاد ميكند، به توزيع فقر كمك كرده است. كم نبوده و نيستند مديراني كه تفكري انقلابي كار خود را آغاز كردند و پس از مدتي به اين باورِ محوري تكنوكراتيسم رسيدند. مردان انقلاب اسلامي يكشبه تكنوكرات نشدند اما آرام و گام به گام، ميل نظاممند به «تكاثر» را از اولويت «توسعه» بر «عداالت» شروع كردند.
كوششهاي نظري رهبر انقلاب براي نقد اين انديشه از نقد «تفوق توسعه بر عدالت» آغاز شد. آنجا كه به صراحت ايدهي تقدم توسعه يا توليد ثروت بر عدالت را نقد ميكردند.۷ اين تلاشها در ادامه به بازسازي مفهوم «الگوي ايراني-اسلامي پيشرفت» رسيد كه بر اساس پيشرفت و عدالت توأمان و تفوق عدالت صورت يافته بود. اگر چه مفهوم پيشرفت نيز در تفسيرهايي بر اساس تمايلات تكنوكراتيك، مفهومي فوق و مقدم بر عدالت تبديل و تصوير ميشد و استدلالهاي سابق تكنوكراتها (توزيع فقر) بازسازي مجدد و بلكه تكرار ميگرديد.
به هر حال مبتني بر تجربهي نهادهاي انقلاب اسلامي و بر اساس مصاف مديريت انقلاب و تكنوكراتيسم، در مفهوم مديريت انقلابي دستكم واجد سه امر برجسته است:
۱- امر مردمي: در مديريت انقلابي طراحي پاسخ به مسئلههاي گوناگون بر اساس نيروي مردمي انجام ميشود. در اينجا امر مردمي در برابر خصوصيسازي و آزادسازي كاپيتاليستي - ليبراليستي، دولتيسازي سوسياليستي-كمونيستي و همچنين ايدههاي متحجرانهاي قرار دارد كه انحصار امر اجتماعي را به اليتهاي نخبگاني خواستار هستند. شايد ايضاح نظري مراد از «امر مردمي»، به دليل تراكم بيتوجهيهاي تئوريك در اينباره، دشوار يا غيرممكن باشد اما تجربهي متفاوت وقوع امر مردمي در صدر انقلاب و در چارچوب مدنيت انقلابي نهادهايي مانند جهادسازندگي و نهضت سوادآموزي ميتواند تا حدود زيادي روشنگر اين مفهوم باشد. در توضيحي بيشتر ميتوان امر مردمي را بر حسب استدلالي از رهبر انقلاب، يكي از تواناييهاي محوري در حل مسئله در نظام جمهوري اسلامي دانست؛ «توانايي تأمين حضور مردمي در عرصه»: «هر جايىكه مسئولين كشور توانايىهاى مردم را شناختند و بهكار گرفتند، ما موفق شديم. هر جايىكه ناكامى هست، بهخاطر اين است كه ما نتوانستيم حضور مردم را در آن عرصه تأمين كنيم. ما مسائل حلنشده كم نداريم. در همهى مسائل گوناگون كشور، مسئولين بايد بتوانند با مهارت، با دقت و ابتكار راههايى را براى حضور مردم پيدا كنند... اينجاست كه مسئولين بايد زمينهها را، مدلها را، فرمولهاى عملى و قابل فهم عموم را، فرمولهاى اعتمادبخش را براى مشاركت مردم فراهم كنند.»۸ مدير و مديريت انقلابي/ جهادي شخص و فرايندي است كه اين توانايي را به شكلي تكاملي در خود پرورانده باشد.
۲- امر انقلابي: مديريت انقلابي در عين پايبندي به نظم۹، در جستجوي مسيرهاي فراسازماني براي تحقق خواستههايش است. امام خميني رحمةاللهعليه در پيام تشكيل نهضت سوادآموزي از محدوديتهاي بروكراتيك بهعنوان «قرطاس بازي» و «تشريفات اداري» ياد ميكنند.۱۰ مديريت انقلابي ميكوشد «امكان» كلياي كه انقلاب اسلامي براي عبور از امر مدرن تدارك كرده را در عرصهي مديريت محقق ساخته و براي حل مسئلههاي اجتماعي از «قفس آهنين بروكراسي مدرن» بيرون بيايد. خروج از اين قفس به هر ميزان كه امكان يابد، ميزان و سطح كمّي كنشگري مدير انقلابي را به نحوي چشمگير افزايش ميدهد.
۳- امر جهادي: جهاد يكي از پردامنهترين مفاهيم در الهيات اجتماعي اسلام است. حسب آموزههاي قرآني، امر جهادي امري بيجهت نبوده و بهشكلي روشن به دو سوي «راه خدا» و «راه مستضعفين» جهتگيري شده است: «ما لَكُم لا تُقاتِلونَ في سَبيلِاللَّهِ وَالمُستَضعَفينَ»۱۱. بنابراين جهاد فقط ناظر به افزايش كمّيِ حجم كارها نيست بلكه امر جهادي بر پايهي توأمان معنويت و عدالت استوار است و در سطح اجتماعي جهتگيرياي تام بهسمتوسوي مستضعفين دارد. البته جهتگيري بهسمت مستضعفين با كمك به مستضعفين تفاوت دارد. سرمايهسالارانهترين نظامهاي سياسي-اجتماعي نيز سطحي از حمايت و تأمين اجتماعي از «اقشار آسيبپذير» را در برنامه دارند. آنچه مهم است جهتگيري سياستها، برنامه و اقدامات اجرايي به نفع مستضعفين است. با مروري بر كليه نهادهاي انقلاب اسلامي در وضعيت صدر پيدايش خود معناي جهتگيري بهسمتوسوي مستضعفين را بهتر در مييابيم. همچنان كه مرور تجربهي جهادسازندگي، بنياد مستضعفين، نهضت سوادآموزي و ديگر نهادهاي مربوطه بدون لحاظ اين جهتگيري قابل تصور نيست.
بنابراين اگر چه مفهوم مديريت انقلابي/ جهادي بيش از تأمل نظري و تدوين تجربي، به واژهاي پركاربرد در ژورناليسم تبديل شده اما آنچنانكه مروجان تكنوكراتيسم ميگويند نه تنها يك «حرف بيمحتوا» نيست، بلكه تجربهاي متراكم و كارآمد است كه دست كم سه امر مردمي، انقلابي و جهادي را در درون خود تجلي داده و ميپروراند.