آرشیو آبان ماه 1395

مدافعان حرم

mazhabi

۲۴۹ بازديد

دلايل عقلي و نقلي وجوب امر به معروف و نهي از منكر

بحث امر به معروف و نهي از منكر از ديرباز مورد توجه عالمان و صاحب‌نظران علوم و معارف اسلامي بوده است. در اين ميان، فقيهان توجه ويژه‌اي به اين فريضه داشته و در آثار فقهي خود فصلي را به اين بحث اختصاص داده‌اند. پيوند بحث نظارت در جامعه اسلامي با بحث امر به معروف و نهي از منكر موجب شد كه نمونه‌اي از تلاش و مجاهدت علمي يكي از فقهاي معاصر در اين بحث را برگزيده، بخش كوچكي از آن را ترجمه كنيم و در اختيار خوانندگان عزيز مجله قرار دهيم. در اين بحث كه درباره «دلايل نقلي و عقلي وجوب امر به معروف و نهي از منكر» به رشته تحرير درآمده، آيت الله سيدمحسن خرازي استاد محترم حوزه علميه قم به موشكافي دقيق آيات، روايات و دلايل عقلي مطرح شده از سوي فقهاي برجسته پرداخته و وجوب عقلي اين فريضه اساسي را اثبات نموده و دلايل نقلي را اجمالاً ارجاع به حكم عقل مي‌شمارد. معمولاً مباحث فقهي به زبان عربي بسيار روان‌تر ارايه مي‌شود و برگردان آن به زبان فارسي از سهولت و رواني آن مي‌كاهد. اميد آنكه مورد استفاده علاقمندان قرار گيرد.

mazhabi

۲۷۳ بازديد

پنج نشانه از برتري نظم منطقه‌اي ايران بر آمريكا

آمريكا براي منطقه‌ي غرب آسيا نقشه داشت... وزيرخارجه‌ي آمريكا آن روز آمد گفت كه «ما ميخواهيم يك خاورميانه‌ي بزرگ درست كنيم»... خاورميانه‌ي بزرگ يعني يك منطقه‌اي از حدود پاكستان تا مديترانه... آمريكا براي همه‌ي اين منطقه يك نقشه‌ي كلّي كشيده بود كه همه‌ي اينها را با محوريّت اسرائيل توي مشت نگه‌دارد؛ خاورميانه‌ي بزرگ يعني اين. امروز وضع اين خاورميانه‌ي بزرگِ آن وزيرخارجه -كه بيچاره يك خانمي هم بود كه اين حرف را زد- به جايي رسيده كه اينها در قضيّه‌ي سوريه مانده‌اند، در قضيّه‌ي عراق مانده‌اند، در قضيّه‌ي لبنان مانده‌اند، در قضيّه‌ي شمال آفريقا مانده‌اند، در قضيّه‌ي ليبي پا در گِل مانده‌اند، در قضيّه‌ي يمن خودشان را وارد قضيّه كرده‌اند [امّا] مانده‌اند؛ اين وضع سياسي بين‌المللي آمريكا است.(۱۳۹۵/۰۸/۱۲)

تحولات جهان عرب كه از سال ۲۰۱۱ شروع شد، ضربه‌ي شديدي بر نظم آمريكايي حاكم بر منطقه وارد كرد. در اين دوران، بازيگران منطقه‌اي بعد از مدت‌ها به‌دنبال تغيير نظم حاكم و پيگيري نظم مورد نظر خود بودند. در واقع تا اوايل سال ۲۰۰۰ ميلادي، آمريكا نظم مورد نظر خود را در منطقه به‌خوبي به اجرا گذاشته بود، اما در اين سال اولين ضربه‌ي جدي به اين نظم وارد شد و نظاميان رژيم صهيونيستي كه با حمايت آمريكا در جنوب لبنان بودند، مجبور شدند اين منطقه را ترك كنند و به اين صورت اولين شكست آمريكا رقم خورد. پس از اين شكست، شكست‌هاي بعدي در عراق و افغانستان نيز رقم خورد. در سال ۲۰۰۶ نيز حزب‌الله لبنان در جنگ ۳۳روزه موفق شد استراتژي آمريكا در منطقه را شكست دهد. نهايتاً با شروع موج بيداري اسلامي در سال ۲۰۱۱ روند شكست‌هاي آمريكا در منطقه تسريع شد.

اما در مقابل نظم مورد نظر آمريكا، نظم ايران قرار دارد كه مبتني بر تقويت محور مقاومت و امنيت منطقه‌اي است. ايران در يك دهه‌ي اخير به‌دنبال برقراري نوعي نظم منطقه‌اي است كه در آن به‌جاي آنكه بازيگران فرامنطقه‌اي محور باشند، كشورهاي منطقه با همكاري يكديگر امنيت در منطقه را ايجاد مي‌كنند. استراتژي ايران در اين سال‌ها همواره حمايت از ملت‌هاي منطقه و مخالفت با دخالت در امور داخلي كشورهاي ديگر بوده است. با شروع بيداري اسلامي در منطقه، نظم مورد نظر ايران نيز شكل جديدي به خود گرفت. در واقع بيداري اسلامي باعث تغيير ژئوپليتيك منطقه‌اي شد و نوعي جديد از بازيگران را در منطقه مطرح كرد. بنابراين آمريكا كه نظم مورد نظر ايران را رقيب اصلي خود ديد، با خلق چندين بحران سعي كرد تا از پيروزي نظم مبتني بر نظام‌هاي مردم‌سالار جمهوري اسلامي جلوگيري كند. براي اين منظور، آمريكا در چهار كشور عراق، سوريه، يمن و لبنان به‌طور خاص برنامه‌ي راهبردي داشت، اما نتيجه آن‌گونه كه اتاق‌فكرهاي آمريكا پيش‌بيني كرده بودند، رقم نخورد.

* جنگ عراق و سوريه
آمريكا به‌همراه برخي كشورهاي منطقه‌اي كه مجريان نظم مورد نظر آمريكا در جهان اسلام هستند، سعي كردند دو كشور عراق و سوريه را كه در استراتژي‌هاي منطقه‌اي جمهوري اسلامي ايران جايگاه ويژه‌اي دارند، مورد هدف قرار دهند. سوريه در سال‌هاي متوالي از سويي همچون خاكريزي گسترده در مقابل تجاوزات صهيونيست‌ها پايداري كرده است تا مانع گسترش خطر اسرائيل شود و از سوي ديگر، مسيري امن و كانالي مطمئن براي حمايت و پشتيباني از حزب‌الله لبنان و حماس و جهاد و ساير گروهاي فلسطيني بوده است. به همين دليل است كه سيد حسن نصرالله مي‌گويد: «اگر سوريه سقوط كند، مقاومت محاصره خواهد شد و اسرائيل به لبنان خواهد آمد و همه‌ي دستاوردهاي مقاومت از بين خواهد رفت. سوريه كمر مقاومت است و مقاومت نمي‌تواند همين‌طور تماشاچي باشد و ببيند كه اين كمر شكسته مي‌شود.»۱

هدف آمريكا اين بود كه با بركناري دولت سوريه، ايران را تحت فشار قرار دهد و نظم منطقه‌اي مورد نظر خود را بر همه‌ي كشورها تحميل كند. اما ورود مقاومت لبنان و نيروهاي مستشاري ايران به سوريه باعث شده است كه تروريست‌ها اكنون در دو شهر حلب و رقه، تحت محاصره‌ي شديد ارتش سوريه قرار بگيرند و آمريكا مجبور به آمدن پاي ميز مذاكره شود


اما مقاومت گسترده‌ي مردم دو كشور باعث شد تا در هر دو كشور نقشه‌هاي دشمنان شكست بخورد. در واقع هدف آمريكا اين بود كه با بركناري دولت سوريه، ايران را تحت فشار قرار دهد و نظم منطقه‌اي مورد نظر خود را بر همه‌ي كشورها تحميل كند. اما ورود مقاومت لبنان و نيروهاي مستشاري ايران به سوريه باعث شده است كه تروريست‌ها اكنون در دو شهر حلب و رقه، تحت محاصره‌ي شديد ارتش سوريه قرار بگيرند و آمريكا مجبور به آمدن پاي ميز مذاكره شود؛ آن‌هم با قبول برخي از شروطي كه جمهوري اسلامي براي اين مذاكرات تعيين كرده است.

* جنگ يمن و شكست عربستان
جايگاه استراتژيك يمن و تسلط اين كشور بر تنگه‌ي استراتژيك باب‌المندب باعث شد تا آمريكا اين كشور را به‌دليل منافع رژيم صهيونيستي، مورد فشار قرار دهد. مجموعه جزاير يمن كه در مالكيت جغرافيايي و قلمرويي يمن است، يكي از دلايل توجه غرب و اسرائيل به يمن است. بني گانتس، رئيس سابق ستاد كل ارتش رژيم صهيونيستي، گفته است: «باب‌المندب و مسيرهاي دريانوردي از برنامه‌ي هسته‌اي ايران براي اسرائيل نگران‌كننده‌تر هستند.» وي با اين جمله نگراني رژيم صهيونيستي را از وجود كشوري قوي و مستقل كه اداره‌ي اين گذرگاه مهم را در دست داشته باشد و نيز تهديدات مستقيمي كه براي اين كشور دارد، نشان داد.۲ پس از فرار منصور هادي رئيس‌جمهور مستعفي يمن و ورود انصارالله به صنعا، آمريكا، عربستان و رژيم صهيونيستي به‌شدت نگران روي كار آمدن يك دولت مستقل در يمن شدند كه منافع آن‌ها را با تهديد مواجه خواهد كرد. ازاين‌رو از فروردين ۹۴ به اين كشور حمله كردند و به‌دنبال پيروزي سريع و برق‌آسا بودند. اما پس از هجده ماه نه‌تنها هيچ پيروزي‌اي به دست نيامده، بلكه مرزهاي جنوبي عربستان نيز با تهديد انقلابيون يمن مواجه شده است. در اينجا نيز آمريكا نگران نفوذ ايران بود؛ چرا كه نيروهاي انصارالله همواره خود را بخشي از محور مقاومت و دنباله‌ي حزب‌الله لبنان معرفي كرده بودند. روزنامه‌ي «نيويورك‌تايمز» چاپ آمريكا با انتشار گزارشي در مورد وضعيت يمن اعلام كرد پيروزي حوثي‌ها در يمن به‌نوعي پيروزي ايران عليه آل‌سعود است. اين روزنامه در ادامه‌ي گزارش خود افزود: آل‌سعود بداند كه ايران اكنون به قدرتي عظيم در خاورميانه تبديل شده است. عربستان ديگر نمي‌تواند ليدر جهان اسلام باشد. روزنامه‌ي «نيويورك‌تايمز» تأكيد كرد اكنون ايران مي‌تواند ليدر جهان اسلام باشد. اگر رهبري جهان اسلام به دست ايران بيفتد، بي‌شك تهديدي براي اسرائيل خواهد بود.۳

ناصر قنديل، تحليلگر و كارشناس برجسته‌ي مسائل لبنان و منطقه، اعلام حمايت سعد الحريري از نامزدي ميشل عون در انتخابات رياست‌جمهوري اين كشور را موفقيتي بزرگ براي حزب‌الله دانست و تأكيد كرد كه اين موفقيت را بايد همسنگ پيروزي حزب‌الله در جنگ ۳۳روزه با رژيم اشغالگر اسرائيل در جولاي ۲۰۰۶ ميلادي تلقي كرد.


* تنش در روابط مصر و عربستان
مصر و عربستان كه هر دو از متحدان آمريكا محسوب مي‌شوند، در ماه‌هاي اخير وارد نوعي تنش شده‌اند. عربستان براي سقوط محمد مرسي در مصر، ميلياردها دلار هزينه كرد تا نظاميان به رهبري عبدالفتاح السيسي را به قدرت برساند و براي تثبيت جايگاه السيسي نيز هزينه‌هاي زيادي كرد. هرچند السيسي با اعلام موافقت خود با توافقنامه‌ي تيران و صنافير وفاداري خود را به رياض اعلام كرد، اما ديري نپاييد كه معادلات طور ديگري رقم خورد و كنفرانس گروزني كه با شركت علماي مصري انجام گرفت، تير خلاص را به روابط رياض و قاهره زد؛ چراكه در اين كنفرانس، وهابيت را به‌عنوان فرقه‌اي خارج از اهل سنت تعريف و آن را عامل تفرقه در جهان اسلام معرفي كردند. اما اين پايان ماجرا نبود. مصر از پيش‌نويس قطعنامه‌ي روسيه درخصوص سوريه حمايت كرد؛ پيش‌نويسي كه حكومت آل‌سعود از مخالفان سرسخت آن بود. عبدالله المعلمي، نماينده‌ي عربستان در سازمان ملل، اعلام كرد كه رأي مثبت مصر به پيش‌نويس طرح روسيه، براي آل‌سعود «دردناك» بود. اين اقدام قاهره سبب شد شركت ملي نفت عربستان ارسال هفت‌صد هزار تن محصولات نفتي به مصر را در ماه جاري ميلادي متوقف كند. مصر يكي از حاميان دولت سوريه بوده و در ماه‌هاي اخير مخالفت خود را با سياست‌هاي غرب و عربستان در سوريه اعلام كرده است. در سوريه موضع مصر بسيار به ايران نزديك شده است و كارشناسان نويد گشايش در روابط دو كشور را داده‌اند. در واقع عربستان تلاش‌هاي زيادي كرد تا با كمك‌هاي ميلياردي به مصر، اين كشور را با خود در پرونده‌هاي مهم منطقه‌اي همراه كند، اما مصر نه در يمن و نه در سوريه با عربستان همراه نشد و به‌نوعي سياست‌هاي ايران در مورد اين دو بحران را در پيش گرفت.

* پيروزي حزب‌الله در عرصه داخلي لبنان
لبنان در سي ماه گذشته به‌دليل اختلافات داخلي با خلأ رئيس‌جمهور مواجه بوده است. گزينه‌ي مورد نظر حزب‌الله و به‌طور كلي ۸ مارس (حزب‌الله، جنبش امل و جريان آزاد ملي) ميشل عون بود كه سعد حريري به‌عنوان هم‌پيمان عربستان، مخالف اين گزينه بود و باعث ناكامي پارلمان در انتخاب رئيس‌جمهور شده بود. البته اين بحران سياسي بود و بيشتر به‌دليل بحران سوريه به وجود آمده بود. حريري به‌عنوان نماينده‌ي عربستان، آمريكا و فرانسه، به‌دنبال آن بود كه انتخاب رئيس‌جمهور را تا سقوط بشار اسد طول دهد، اما پيروزي‌هاي ارتش سوريه با كمك ايران، روسيه و حزب‌الله باعث شد كه تروريست‌ها در سوريه به‌تدريج عقب‌نشيني كنند. آن‌ها اكنون در مرزهاي شمالي مستقر هستند و اين به‌معناي آن است كه نقشه‌ي آمريكا و هم‌پيمانانش براي بركناري دولت قانوني سوريه شكست خورده است. به‌دنبال اين شكست، سعد حريري كه از لحاظ اقتصادي و سياسي فردي شكست‌خورده است، مجبور شد براي نجات خود در برابر گزينه‌ي حزب‌الله، شكست را قبول كند و از ميشل عون حمايت كند. ناصر قنديل، تحليلگر و كارشناس برجسته‌ي مسائل لبنان و منطقه، اعلام حمايت سعد الحريري از نامزدي ميشل عون در انتخابات رياست‌جمهوري اين كشور را موفقيتي بزرگ براي حزب‌الله دانست و تأكيد كرد كه اين موفقيت را بايد همسنگ پيروزي حزب‌الله در جنگ ۳۳روزه با رژيم اشغالگر اسرائيل در جولاي ۲۰۰۶ ميلادي تلقي كرد.۴

* بازيگران جديد
در كنار اين تحولات، كنشگران جديدي در عرصه‌ي منطقه در حال به وجود آمدن هستند. شايد تا پيش از اين، آمريكا قدرت‌ پيش‌بيني اين مسئله را نداشت. نيروهاي حشد الشعبي در عراق، شكل‌گيري جبهه‌اي موسوم به مدافعان حرم از بسياري از كشورهاي منطقه براي دفاع از سوريه و افزايش قدرت و پايگاه اجتماعي انصارالله يمن، نشانه‌هاي واضحي از شكل‌گيري اين كنشگران جديد منطقه هستند؛ كنشگراني كه مدل عمل سياسي آنان به الگوي مبارزاتي و عمل سياسي انقلاب اسلامي شباهت‌هاي زيادي دارد و حتي مي‌توان آن‌ها را مولود انقلاب اسلامي دانست.

گزارش‌هاي محرمانه حاكي از آن است كه اسرائيل و عربستان همكاري‌هاي تنگاتنگ اطلاعاتي براي مقابله با حزب‌الله، انصارالله و حشد الشعبي دارند. براساس گزارش پايگاه فرانسوي «اينتليجنس‌آنلاين»، هم‌اكنون ده‌ها سال است كه روابط بين اسرائيل با عربستان و ساير كشورهاي خليج‌فارس به‌صورت محرمانه وجود دارد.


تا پيش از بيداري اسلامي، حزب‌الله لبنان و گروه‌هاي فلسطيني با پيروزي‌هاي خود در برابر اسرائيل، منطق جمهوري اسلامي در منطقه را، كه همانا حمايت از امنيت منطقه‌اي بود، بر اسرائيل تحميل مي‌كردند. تحولات سال‌هاي اخير، بازيگران جديدي را نيز به اين عرصه وارد كرده است كه كشورهاي غربي به‌شدت از آن‌ها هراس دارند. گزارش‌هاي محرمانه حاكي از آن است كه اسرائيل و عربستان همكاري‌هاي تنگاتنگ اطلاعاتي براي مقابله با حزب‌الله، انصارالله و حشد الشعبي دارند. براساس گزارش پايگاه فرانسوي «اينتليجنس‌آنلاين»، هم‌اكنون ده‌ها سال است كه روابط بين اسرائيل با عربستان و ساير كشورهاي خليج‌فارس به‌صورت محرمانه وجود دارد، ولي به نظر مي‌رسد كه پس از توافق هسته‌اي ايران، اين روابط در روند تقويت و آشكارسازي قرار گرفته است. براساس اطلاعاتي كه در اختيار سايت «اينتليجنس‌آنلاين» قرار گرفته است، عوامل سرويس اطلاعاتي سعودي (GPI)، كه مسئول همكاري اطلاعاتي با «موساد» و «امان» هستند، هم‌اكنون در بهترين شرايط خود قرار دارند. هرگز چنين همكاري فعالي بين دو رژيم در زمينه‌ي «تجزيه‌وتحليل اطلاعات»، «اطلاعات انساني» و «رهگيري تكنولوژيكي» (سايبر) در ارتباط با ايران و جنبش‌هايي همانند حزب‌الله، انصارالله و يگان‌هاي «حشد الشعبي»، وجود نداشته است. همكاري بدون محدوديت بين رياض و تلاويو، محركي براي سرويس‌هاي اطلاعاتي ساير كشورهاي عربي جهت ايجاد و توسعه‌ي ارتباط با اسرائيل است.۵ اين امر نشان‌دهنده‌ي ميزان تأثيرگذاري اين گروه‌هاست.

در مجموع مي‌توان گفت كه با بررسي روند يك دهه‌ي اخير مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه نظم مورد نظر آمريكا در منطقه، نه‌تنها از قدرت پيشين برخوردار نيست، بلكه در عرصه‌هاي مختلف در برابر منطق و نظم ايران، شكست خورده است. آمريكا اكنون به اين نتيجه رسيده است كه منطقه‌ي غرب آسيا تغيير كرده است و ايران را نمي‌توان در نظم جديد منطقه‌اي كنار گذاشت. شايد يكي از دلايل اينكه آمريكا سياست چرخش به شرق آسيا را انتخاب كرده است، به شكست سياست‌هاي منطقه‌اي اين كشور مرتبط باشد

mazhabi

۲۴۲ بازديد

khamenei

۲۷۰ بازديد
گفت‌وگو با دكتر محمد جمشيدي:

آمريكا بعد از برجام هم تحريم‌ها عليه ايران را حفظ كرده است

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif انتخابات رياست‌جمهوري آمريكا و كشانده شدن بحث ميان كانديداها به نازل‌ترين بحث‌ها، اعتراضات فراواني در جامعه‌ي آمريكا به‌وجود آورده است. رهبر انقلاب نيز در ديدار نخبگان و استعدادهاي برتر علمي، رقابت‌هاي انتخاباتي در آمريكا و موضوعات مطرح ميان دو كانديدا را نمونه‌اي بارز و آشكار از نتايج نبود معنويت و ايمان در صاحبان قدرت در كشور آمريكا دانستند. در ديدار هفته‌ي گذشته نيز، با طرح دوباره‌ي اين موضوع فرمودند: «حقايقي كه اينها بر زبان راندند ديديد؟ شنيديد؟ اينها آمريكا را افشا كردند. چند برابر چيزهايي را كه ما مي‌گفتيم و بعضي باور نمي‌كردند و نمي‌خواستند باور كنند، خود اينها گفتند... ارزش‌هاي انساني در آن كشور نابودشده و لگدمال‌شده است.» در همين رابطه و براي واكاوي سياست‌هاي اين كانديداها در قبال ايران، پايگاه اطلاع‌رساني KHAMENEI.IR گفت‌وگويي با آقاي دكتر محمد جمشيدي، عضو هيئت‌علمي دانشكده‌ي حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، ترتيب داده است.
 
* اين دوره از انتخابات رياست جمهوري آمريكا، به صحنه‌اي براي نزاع‌هاي غيراخلاقي تبديل شده است كه نامزدها براي كسب رأي بيشتر، حتي پرده از روابط خصوصي يكديگر بر مي‌دارند، به‌نظر شما چه عوامل و دلايلي موجب شده كه سياست‌مداران آمريكا تا اين حد به‌سمت سقوط اخلاقي پيش بروند؟
تركيب دو عامل در اين مسئله مؤثر است. اول اينكه ما شاهد غلبه‌ي رفتارهاي پوپوليستي در داخل ايالات‌متحده‌ي آمريكا هستيم. در درون دموكرات‌ها، برني سندرز نماينده‌ي پوپوليسم بود و در داخل جمهوري‌خواهان، دونالد ترامپ نماد اين پوپوليسم است. اين به‌معني آن است كه مردم عليه اليت‌هاي حاكم حركت مي‌كنند و آن فردي مي‌تواند رأي مردم را به دست بياورد كه مطابق با خواسته‌هاي آن‌ها صحبت كند.

عامل ديگر، ورود كانديدايي است كه از درون ساختار قدرت وارد نشده و از بيرون وارد اين كارزار شده است و به‌‌همين دليل نيز انتقادهاي جدي را به ساختار حاكميتي وارد مي‌كند. قبل از اين، افرادي وارد رقابت‌هاي انتخاباتي مي‌شدند كه يا سناتور و يا فرماندار ايالت‌ها بودند، اما اين اولين‌بار است كه شخصي مانند ترامپ با سابقه‌ي غيرسياسي وارد عرصه‌ي انتخابات رياست‌جمهوري آمريكا شده است. او يك سرمايه‌دار سفيدپوست كاملاً آمريكايي است. لذا وقتي فردي مانند وي برضد نظام حاكم و فسادهاي نهادينه‌شده در آن اقدام مي‌كند، مي‌بينيم كه كل نظام سياسي ايالات‌متحده، اعم از چپ و راست و حتي نومحافظه‌كاران و مخالفان جنگ، طرفدار كلينتون مي‌شوند و از او حمايت مي‌كنند.
يكي از مهم‌ترين چالش‌ها براي ايران، رفع تحريم‌هاست. در واقع تحريم‌ها به استراتژي ثابت آمريكا در قبال ايران تبديل شده و حتي برجام نيز مانع تداوم و پيگيري اين استراتژي نشده است. حتي واشنگتن به‌دنبال اين است تا تحريم‌ها را به حوزه‌هاي ديگر نيز تسري دهد و با عناوين ديگر تشديد كند.

در چنين شرايطي حوزه‌هاي شخصي افراد نيز مورد استفاده‌ي طرفين قرار مي‌گيرد و كانديداها سعي مي‌كنند با اين حرف‌ها يكديگر را كنار بزنند. پيش‌تر و در رقابت‌هاي دهه‌هاي قبل، بيل كلينتون حتي موارد بسيار بدتري از دونالد ترامپ داشت و در زمان رياست‌جمهوري مرتكب اعمال غيراخلاقي شده بود. حتي ترامپ در مناظره‌هاي انتخاباتي به اين امر اشاره كرد و گفت آن مواردي كه به من نسبت مي‌دهيد، بيل كلينتون آنها را انجام داده است. مجموعه‌ي اين عوامل موجب شده است دعواي انتخاباتي به سطح نازل و درگيري‌هاي شخصي كشيده شود و زماني كه نمي‌توانند حرف‌هاي هرچند پوپوليستي يكديگر را پاسخ دهند، به‌سمت خراب كردن شخصيت همديگر مي‌روند.

جالب است در رسانه‌هاي آمريكايي درباره‌ي ادبيات و رفتارهاي غيراخلاقي دونالد ترامپ ساعت‌ها بحث مي‌شود، اما اسناد ويكي‌ليكس در مورد اقدامات عملي هيلاري كلينتون كاملاً مورد غفلت قرار گرفته است. اين رفتارهاي متناقض به‌معناي اراده‌ي سياسي نظام ايالات‌متحده‌ي آمريكا براي ناديده گرفتن خطاي كلينتون است.
 
* افراد ناراضي و خسته از سيستم سياسي آمريكا، كه بخشي از آن‌ها به طرفداران ترامپ تبديل شدند، چه نقشي در آينده‌ي سياسي اين كشور خواهند داشت؟
به نظر مي‌رسد يك حركت اجتماعي در جامعه‌ي آمريكا بروز كرده است كه با پايان يافتن انتخابات و حتي با پيروزي كلينتون و شكست ترامپ به پايان نمي‌رسد. مردم آمريكا نسبت‌به سيستم سياسي اين كشور بدبين شده‌اند و احساس مي‌كنند كه نظام سياسي آمريكا آن‌قدر اليتيسم شده است كه جايي براي مردم وجود ندارد. اكنون كل نظام سياسي آمريكا، از جمله شخص رئيس‌جمهور، به طرفداري از كانديدايي برخاسته كه نماينده‌ي نظم حاكم است و حرف مردم در آن شنيده نمي‌شود. اين خلاف رقابت آزاد است.
 
* در چند مدت اخير، اظهارنظرهاي زيادي درباره‌ي آينده‌ي روابط ايران و آمريكا مطرح شده است. برخي انتخاب ترامپ و برخي انتخاب كلينتون را به نفع ايران مي‌دانند. از منظر راهبردي، آيا تفاوتي بين اين دو كانديدا در چگونگي مواجهه با ايران وجود دارد؟
بي‌شك تفاوت‌هايي وجود دارد. موضوع مهم براي ما اين است كه كدام‌يك از اين افراد فشار كمتري بر ايران ايجاد مي‌كنند. يكي از مهم‌ترين چالش‌ها براي ايران، رفع تحريم‌هاست. در واقع تحريم‌ها به استراتژي ثابت آمريكا در قبال ايران تبديل شده و حتي برجام نيز مانع تداوم و پيگيري اين استراتژي نشده است. حتي واشنگتن به‌دنبال اين است تا تحريم‌ها را به حوزه‌هاي ديگر نيز تسري دهد و با عناوين ديگر تشديد كند. بايد ببينيم كدام‌يك از اين افراد ظرفيت عملياتي كردن يا تداوم تحريم‌ها را دارند. فردي مي‌تواند اين كارها را انجام دهد كه قدرت اجماع كشور‌ها عليه ايران را داشته باشد و به نظر مي‌رسد هيلاري كلينتون در اين زمينه ظرفيت بيشتري دارد.

دونالد ترامپ به‌دليل شخصيت و ادبياتي كه دارد، سخت‌تر مي‌تواند كشورها را با خود همراه كند، اما كلينتون به‌دليل تجربه و رفتارهايي كه دارد، بيشتر مي‌تواند بازيگران بين‌المللي را به‌سمت آمريكا جذب كند و لذا توانايي فشار بيشتر بر ايران را دارد. از سوي ديگر، كلينتون اساساً در اين زمينه برنامه‌ريزي پيشيني دارد؛ يعني تشديد فشار بر ايران جزء سياست‌هاي اوست.
دونالد ترامپ به‌دليل شخصيت و ادبياتي كه دارد، سخت‌تر مي‌تواند كشورها را با خود همراه كند، اما كلينتون به‌دليل تجربه و رفتارهايي كه دارد، بيشتر مي‌تواند بازيگران بين‌المللي را به‌سمت آمريكا جذب كند و لذا توانايي فشار بيشتر بر ايران را دارد. از سوي ديگر، كلينتون اساساً در اين زمينه برنامه‌ريزي پيشيني دارد؛ يعني تشديد فشار بر ايران جزء سياست‌هاي اوست.

در حوزه‌ي منطقه‌اي، تعهد هيلاري كلينتون به رژيم صهيونيستي، عربستان و ديگر مرتجعين منطقه، بي‌بديل است. او به‌عنوان يكي از حاميان سرسخت رژيم صهيونيستي معرفي مي‌شود. اخيراً نيز جمعي از مشاوران كلينتون در نشستي با تكرار اظهارات ضدايراني، از عربستان حمايت كرده‌اند. نكته‌ي ديگر آن است كه هيلاري كلينتون اراده‌اي جدي براي مبارزه با داعش ندارد؛ به‌طوري‌كه در مناظره‌ها مجري را وادار كرد به وي تذكر دهد او تنها حرف‌ها و سياست‌هاي اوباما را تكرار مي‌كند. نكته‌ي مهم آن است كه از نظر كلينتون، تهديد ايران براي آمريكا بزرگ‌تر از داعش است و اين اشتباه بزرگي است كه متأسفانه آمريكايي‌ها مرتكب مي‌شوند. اين تلقي جهت‌دهي‌شده از محيط راهبردي، حتي برخلاف منافع ايالات‌متحده هم هست اما آن‌ها متوجه نمي‌شوند.  

در مقابل، دونالد ترامپ فردي تاجرمسلك و اهل زدوبند در حوزه‌ي بين‌المللي است و رويكرد آرماني و دموكراسي‌خواهي را كه در سابقه‌ي نومحافظه‌كاران و ليبرال‌ها بوده است، ندارد و فكر مي‌كند اين‌ها منافع آمريكا را تأمين نمي‌كند. البته نمي‌توان گفت كه او داراي تفكر راهبردي رئاليستي است. بااين‌حال به نظر مي‌رسد وي قائل به آن است كه بشار اسد حكومت قانوني سوريه را رهبري مي‌كند و بايد عليه تهديد داعش فعال‌تر عمل كرد. البته فكر مي‌كنم اين‌ها نظر شخصي وي باشد و بعيد به نظر مي‌رسد اگر به قدرت برسد، لابي‌هاي قدرت و مسائل پشت‌پرده به او اجازه دهند اين موارد را عملياتي كند. مثلاً وي در بخشي از مناظره‌ي دوم اذعان كرد ايران و روسيه در حال جنگ با داعش هستند و ائتلاف آمريكايي در اين ماجرا نقشي ندارد. اين اعتراف بسيار بزرگ بود، اما بعيد است در صورت رسيدن به قدرت، همين مواضع به‌صورت عملياتي ترجمه شوند.
 
* انتخابات رياست‌جمهوري آمريكا چه تأثيري بر سياست‌هاي اين كشور در قبال ايران خواهد داشت؟
كلينتون با توجه به شانس بالا براي تصدي پست رياست‌جمهوري، برنامه‌هاي زيادي عليه ايران دارد و به اسم اينكه ايران دنبال فريبكاري است، مي‌خواهد فريبكاري جديدي انجام دهد و بهانه‌اي جديد براي فشار بيشتر به ايران و انجام كمتر تعهدات آمريكا در قبال ايران به وجود بياورد. اين كد عملياتي كلينتون بسيار قابل توجه است.
 
* آيا توافق هسته‌اي سياست راهبردي آمريكا در قبال ايران را با تغيير مواجه كرد يا همچنان همان سياست‌ها دنبال مي‌شود؟
هيچ توافقي ماهيت دشمن را تغيير نمي‌دهد، بلكه ابزارها و روش‌هاي تقابل تغيير مي‌كنند. اينكه تصور داشته باشيم توافق باعث مي‌شود آمريكا به‌سمت دوستي با ايران حركت كند، ساده‌انگارانه است و مروري بر دوره‌ي پس از توافق هسته‌اي نشان مي‌دهد كه دشمني با ايران براي آمريكا اصالت پيدا كرده است و آمريكا همچنان ايران را دشمن استراتژيك خود مي‌بيند. اين ساده‌لوحي است كه عده‌اي به‌دليل انجام توافق، تعريف ماهوي ديگري از آمريكا ارائه دهند و بگويند توافق موجب شده است كه آمريكا دوست ايران شود. آمريكا با ابزارهاي مختلف مي‌خواهد به ما بگويد نه‌تنها نمي‌خواهد با ايران دوست شود، بلكه روابط عادي هم نمي‌خواهد. اين واضح است كه آمريكا ذيل همين توافق برجام، تحريم‌هاي اوليه عليه ايران را حفظ كرده است و امروز نيز تحريم‌هاي در حال انقضا را تمديد مي‌كند. همه‌ي اين موارد بيانگر آن است كه آمريكا مي‌خواهد اين پيام را به جامعه‌ي جهاني و جامعه‌ي ايراني بدهد كه اجماعي راهبردي براي ادامه‌ي دشمني با ايران در داخل واشنگتن وجود دارد.

عكس: آمريكا و نقض عهد در برجام

* در تاريخ روابط ايران و آمريكا در طول شصت سال گذشته، برهه‌هاي مختلفي را مي‌توان ملاحظه كرد كه نشان‌دهنده‌ي تعدي آمريكا به حقوق مردم ايران است (مانند سقوط دولت قانوني مصدق)، اما در سال‌هاي اخير، نمونه‌هاي فراوان و عديده‌اي از آن مي‌توان به‌صورت عيني مشاهده كرد (مانند نامه‌اي كه شصت سناتور آمريكا نوشتند مبني بر اينكه بعد از اوباما، رئيس‌جمهور بعدي آمريكا مي‌تواند توافق برجام را اجرا نكند). چه نمونه‌هاي ديگري از اين دست، بعد از توافق برجام وجود دارد؟
نقض‌عهدها و بدعهدي‌هاي آمريكا در موضوع برجام كاملاً خود را نشان داد. آمريكايي‌ها علي‌رغم مباحثي كه ذيل برجام وجود دارد، تعهد داده بودند كه رفع تحريم‌ها «به‌شكل مؤثري» اتفاق بيفتد، اما مي‌بينيم كه از يك طرف تعهداتي را روي كاغذ انجام مي‌دهند، اما در عالم واقع اجازه نمي‌دهند روابط اقتصادي-تجاري ايران با نظام مالي بين‌الملل شكل بگيرد. حتي به‌تازگي آمريكايي‌ها به اين نتيجه رسيده‌اند كه تحريم‌هاي مالي عليه ايران مؤثرترين ابزار فشار است و بايد آن را با بهانه‌هاي جديد ادامه دهند. آمريكايي‌ها به‌گونه‌اي توافق‌ها را مي‌نويسند كه راه گريزي براي خود داشته باشند و اگر موفق نشدند، در مقابل همان توافقي كه امضا كردند نيز مي‌ايستند.

در زمينه‌ي نقض‌عهدهاي آمريكا مي‌توان نمونه‌ي ديگري را مثال زد. تمديد قانون تحريم ايران مصوبه‌ي سال ۱۹۹۶ نه‌تنها خلاف روح برجام، بلكه خلاف متن برجام است؛ چراكه قرار بود بعد از برجام تحريم‌هاي جديدي افزوده نشود، اما اقدام آمريكايي‌ها يك تحريم جديد است كه دولت جمهوري اسلامي ايران نبايد نسبت‌به آن بي‌‌اعتنا باشد. موعد انقضاي اين قانون بيست سال پس از تصويب بود و براساس آن قرار بود در سال ۲۰۱۶ به اتمام برسد، اما آمريكايي‌ها به‌دنبال احياي آن هستند.

دسترسي ايران به بازارهاي بين‌المللي از ديگر چالش‌هايي است كه آمريكا ايجاد كرده است. آن‌ها فضا را به‌گونه‌اي طراحي مي‌كنند كه عملاً هيچ‌كس جرئت نكند با ايران همكاري كند. سنگ‌هاي زيادي جلوي پاي طرف‌هاي خارجي مي‌گذارند تا از همكاري با ايران منصرف شود. لذا مي‌توان گفت آمريكايي‌ها چيزي را مي‌نويسند، اما در عملياتي كردن آن طراحي‌هاي مختلف ضد همان توافق انجام مي‌دهند. بهتر بود ايران نيز با رفتار گام‌به‌گام و هم‌زمان با انجام تعهدات غربي‌ها اقدام مي‌كرد تا داده‌ها و ستانده‌ها برابر باشد. بدعهدي‌هاي آمريكايي‌ها در حوزه‌ي منطقه‌اي نيز قابل مشاهده است. مثلاً در موضوع سوريه، توافقي براي آتش‌بس انجام مي‌دهند، اما به توافقات خودشان هم پايبند نمي‌مانند و تجاوز نظامي را ادامه مي‌دهند.
به‌تازگي آمريكايي‌ها به اين نتيجه رسيده‌اند كه تحريم‌هاي مالي عليه ايران مؤثرترين ابزار فشار است و بايد آن را با بهانه‌هاي جديد ادامه دهند. آمريكايي‌ها به‌گونه‌اي توافق‌ها را مي‌نويسند كه راه گريزي براي خود داشته باشند و اگر موفق نشدند، در مقابل همان توافقي كه امضا كردند نيز مي‌ايستند.

در مقابل، تجربه نشان داده كه آمريكايي‌ها تنها در مقابل قدرت و اقتدار كرنش مي‌كنند. بنابراين اگر بازيگري از موضع قدرت وارد شود، آن‌ها با او همراهي مي‌كنند و اگر غير از آن را ببيند، هيچ تعهد و توافق بين‌المللي‌اي محدودكننده‌ي رفتار آن‌ها نخواهد بود.
 
* به نظر مي‌رسد فارغ از رقابت‌هاي انتخاباتي، وضعيت داخلي و جايگاه بين‌المللي آمريكا در حال گذار است. آينده‌ي آمريكا در نظام بين‌الملل را چگونه مي‌بينيد؟
آمريكا در سطح داخلي و بين‌المللي با چالش‌هاي راهبردي مواجه است. در سطح داخلي مهم‌ترين مسئله، معضل طبقه‌ي متوسط محسوب مي‌شود كه اعتماد به «رؤياي آمريكايي» را از دست داده است. رشد اقتصادي در آمريكا تنها به نفع طبقه‌ي بالاي جامعه است. در اين جامعه، اقليتي يك‌درصدي به‌شدت در حال فربه شدن و اكثريت جامعه، به‌ويژه طبقه‌ي متوسط، در حال ضعيف شدن هستند. هشتاد درصد مردم قائل به اين هستند كه در طبقه‌ي متوسط قرار مي‌گيرند و در واقع اين طبقه‌ي متوسط است كه باعث رشد و توسعه‌ي جامعه مي‌شود. حال اگر اين طبقه احساس تبعيض و ناعدالتي كنند، يك معضل در دموكراسي آمريكايي تلقي مي‌شود و امروز جامعه‌ي آمريكايي دچار اين مشكل شده است.

در سطح بين‌المللي نيز آمريكا از منابع لازم براي پيگيري سياست برتري‌جويي در جهان بهره‌مند نيست و به اين مسئله واقف شده است كه بايد نقش بين‌المللي خود را بازتعريف كند. البته اين بازتعريف به‌معني عقب‌نشيني نيست، بلكه مربوط به تمركز جغرافيايي آن‌ها بر مناطق استراتژيك جهان و اينكه چگونه با ظرفيت محدود منافع حياتي خود را دنبال كنند، خواهد بود. اما همين بازتعريف باعث مي‌شود آمريكا تغيير نقش بين‌المللي داشته باشد كه بعد از جنگ جهاني دوم بي‌سابقه است و اين پايان دوران برتري‌جويي آمريكا در عرصه‌ي بين‌المللي تلقي مي‌شود.

بايد توجه داشته باشيم كه بازيگر معقول بين‌الملل، به قدرت در حال افول نمي‌پيوندد. لذا ما نيز بايد به قطب‌هاي ديگر قدرت و ثروت در جهان توجه كرد. حتي ادبيات مقامات آمريكايي اعم از اوباما و مناظرات انتخاباتي، بيانگر اين است كه نظم آمريكايي جهان در حال فروپاشي يا تضعيف است و لذا ما نيز بايد تلاش كنيم با داشتن نگاه استراتژيك، نظم مطلوب خود را حداقل در سطح منطقه‌اي پيش ببريم.

Mazhabi

۲۵۴ بازديد
????خمس سكه طلا ❓پرسش: خمس سكّه ‌هاي طلا كه قيمت آن‌ها هميشه در حال تغيير است، چگونه است؟ ????پاسخ: اگر قصد دارد خمس را از قيمت آن‌ها بدهد، ملاك، قيمت روز پرداخت است. #خمس #طلا #سكه_طلا ◀️ مسئله ۹۹۲ #اجوبةالاستفتائات ‌‌‌‌‌‌«فتاواي رهبر انقلاب»

شيعه انگليسي

۶۱۰ بازديد

aks mazhabi

۲۷۷ بازديد

mazhabi

۲۶۰ بازديد

تحليل سيدحسن نصرالله از انتخابات رياست‌جمهوري لبنان

تحليل سيدحسن نصرالله از انتخابات رياست‌جمهوري لبنان

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif سيد حسن نصرالله، دبيركل حزب‌الله لبنان به‌مناسبت بزرگداشت مراسم حاج مصطفي شحاده ابتدا درگذشت اين فرمانده را تسليت گفت و در ادامه‌ي سخنراني خود درباره‌ي ويژگي‌هاي شخصيتي اين فرمانده، مسئله‌ي رياست‌جمهوري لبنان، بيانيه‌ي بالفور رژيم صهيونيستي و حوادث يمن سخن گفت. گزيده‌اي از اين سخنراني به گزينش modafehaneharam تقديم مخاطبين محترم مي‌شود:

* حاج مصطفي شحاده چه كسي بود؟
آنچه كه من درباره‌ي حاج مصطفي (ابو احمد) در اين سخنراني مي‌گويم برخاسته از مشاهدات عيني من است؛ بر اساس شنيده‌ها نيست. ما با هم كار كرديم و سختي‌ها را با هم تجربه كرده‌ايم. ابو احمد يكي از اولين نيروها هنگام تشكيل حزب‌‌الله بود. وي همه‌‌ي جواني و عمرش را در اين مسير گذراند. او از مسئوليني بود كه همواره در ميدان و جبهه بود و هيچگاه اين ميدان را ترك نكرد. برادري مؤمن، شجاع، با بصيرت و با اراده‌اي پولادين بود و هيچگاه ترس به دل او راه پيدا نمي‌كرد. من افرادي را مي‌شناسم كه اينها در هيچ ميداني از ميدان‌هاي جنگ هيچ‌گونه ترس و دلهره‌اي به دلشان راه پيدا نمي‌كند. يكي از نمادهاي اين جنس افراد حاج مصطفي شحاده بود. او بسيار به جوانان و رزمندگان و مردم نزديك بود و با آنها با لطف و محبت و صداقت و برادري و تواضع برخورد مي‌كرد.

حاج مصطفي مسئول واحد نظامي حزب‌الله در بيروت غربي بود. در سال ۱۹۸۷م. در پي جنگ داخلي كه ميان بعضي از قدرت‌هاي سياسي آن زمان در گرفته بود، نيروهاي نظامي سوري وارد كشور شدند. در آن زمان فاجعه‌اي بسيار دردناك در منطقه فتح‌الله رخ داد كه بعدها به نام كشتار فتح‌الله معروف شد. ۱۸ نفر از بهترين جوانان ما در آن حادثه شهيد شدند. چرا كه افرادي از مديران حكومت سوري در سابق بر خلاف نظر حافظ اسد دوست داشتند بين نيروهاي سوري و حزب‌الله درگيري و كشتار شكل بگيرد. اين يكي از چالش‌هاي ما بود. در همان زمان هم كساني بودند كه مي‌خواستند بين نيروهاي مقاومت و ارتش لبنان نيز جنگ و درگيري باشد.

در آن زمان فرمانده‌ي ميدان حاج مصطفي بود. اين يعني اينكه يك حرف او، يك دستور او و يك تير كه شليك مي‌شد مي‌توانست در ماه دوم سال ۱۹۸۷م فاجعه بيافريند و كار را به جنگي تمام عيار بين نيروهاي حزب‌الله و ارتش سوريه بكشاند. علي‌رغم اين كه شهداي آن حادثه هم از دوستان و برادران و نزديكان او بودند، اما اينقدر اين فرمانده منضبط، مطيع، حكيم، مسئوليت‌پذير، شكيبا، صابر، خودكنترل و بصير بود، به‌گونه‌اي كه اوضاع را كنترل كرد و واكنشي از خود نشان نداد و به انتظار فرمان رهبري وقت حزب‌الله نشست. شوراي رهبري حزب‌الله هم در آن زمان ابعاد اين حادثه را بررسي كردند و همه بر اين امر اجماع كردند كه بايد تحمل كنيم و صبر بيشه كنيم و دندان روي جگر بگذاريم چون توطئه‌اي در كار است كه ما را به‌سمت درگيري و جنگي هل دهد كه اولين برنده‌ي آن اسرائيل و حاميان او خواهد بود.

* تهمت‌هايي كه بعد از دو سال‌ونيم دروغ بودنشان فاش شد
در اين مدتِ دو سال و نيم بايد بگويم كه به ما (حزب‌الله) خيلي ظلم شد و خيلي تهمت‌ها به ما زدند. از تهمت‌هاي اصلي آنها اين بود كه حزب‌الله موافق رياست‌جمهوري ميشل عون نيست و او را فريب داده است و به او دروغ گفته است. در حالي‌كه ما هيچگاه نه دروغ‌گو بوديم و نه فريبكار. بعد از آن، يك پله بالاتر رفتند و گفتند حزب‌الله اساسا نمي‌خواهد لبنان رئيس‌جمهور داشته باشد و برنامه‌ي او خلأ رئيس‌جمهور در لبنان است. بر اساس همين، تحليل‌ها كردند و تهمت‌ها زدند. بعد از آن گفتند حزب‌الله پرونده‌ي رياست‌جمهوري لبنان را جزئي از پرونده‌ي هسته‌اي ايران مي‌داند و تا آن حل نشود نمي‌گذارد اين پرونده به انجام برسد. بعد از تمام شدن مذاكرات هسته‌اي معلوم شد مذاكرات هسته‌اي فقط و فقط هسته‌اي بوده و مسائل لبنان و مسئله‌ي رياست‌جمهوري و حوادث سوريه و هيچ مسئله‌ي ديگري، هيچ بخشي از مذاكرات را تشكيل نمي‌داده است. چرا كه جمهوري اسلامي ايران و مقام معظم رهبري حضرت امام خامنه‌اي و ديگر مسئولين ايران در برابر قرار گرفتن پرونده‌هاي ديگري غير از پرونده‌ي هسته‌اي بر ميز مذاكرات به‌طور قاطع ايستاده‌اند. حتي آمريكايي‌ها هم بعدها به اين امر اذعان كردند و معلوم شد ما راست مي‌گفتيم و ديگران به ما ظلم كرده بودند.

بعد از آن گفتند حزب‌الله جريان انتخابات رياست‌جمهوري را متوقف كرده و به انتظار فرجام حوادث سوريه است. در حالي‌كه ما هزار بار به آقايان گفتيم كاري به اوضاع سوريه و منطقه نداشته باشيد و بنشينيد و درباره‌ي رياست‌جمهوري مذاكره كنيد و تصميمي بگيريد. اما زير بار نمي‌رفتند. تا اينكه در روز ۲۱ اكتبر معلوم شد اين موضوع نه ربطي به پرونده‌ي هسته‌اي داشت و نه به حوادث سوريه و نه اساسا ايران با كسي در اين‌باره گفت‌وگو كرده است. وقتي آقاي اولاند با آقاي روحاني گفت‌وگو كرد، آقاي روحاني گفت اين موضوع به خود لبناني‌ها مربوط است و بايد ديد خودشان بر كدام شخص توافق خواهند كرد.

واتيكان، ايتاليا، روسيه و همه‌ي كشورها با ايران در اين‌باره گفت‌وگو كردند، و در مقابل ايران به همه گفت اين پرونده‌ي لبناني است و آنها با ما همپيمان و دوست‌اند اما اين مسئله به خودشان مربوط است و ما دخالتي نمي‌كنيم. ايران و سوريه هر دو مي‌خواستند اين موضوع لبناني محض باشد، اما كساني كه نمي‌خواستند اين‌گونه باشد افرادي غير از ما هستند.

بعضي‌ها گفتند مسئله‌ي رياست‌جمهوري لبنان در گرو حل مشكلات سياسي بين ايران و عربستان سعودي است. يعني پرونده‌ي رياست‌جمهوري لبنان يكي از پرونده‌هاي مورد اختلاف بين ايران و سعودي در كنار موضوع يمن، سوريه، عراق و بحرين است كه هيچ صحتي ندارد و اينها يك مشت حرف‌هاي موهوم است.

* هيچ معامله‌اي بين حزب‌الله و ميشل عون وجود ندارد
آنچه بين ما (حزب‌الله) و جناب آقاي رئيس‌جمهور ميشل عون وجود دارد، تنها و تنها اعتماد به استقلال و صداقت و شفافيت اوست و هيچ معامله و بده بستاني بين ما و او صورت نگرفته است. همين اعتماد براي ما كافي است. ما كاملا اطمينان داريم كه امروز شخصي كه به كاخ رياست‌جمهوري راه پيدا كرده است يك مرد فرمانده‌ي با صداقت، شجاع، ميهن‌دوست و مستقل است كه چون كوه ايستاده است. به‌نظر ما او كسي است كه نمي‌شود او را فروخت و نه مي‌شود خريد و نه اهل ساخت و پاخت است، بلكه پايبند به اصولي است كه بر اساس آنها حركت مي‌كند.

* اسرائيل مقر استكبار نو در منطقه است
سالگرد بيانيه‌ي بالفور را پشت سر گذاشتيم؛ بيانيه‌اي كه در آن كسي كه مالك نبود، زميني را به كسي كه مستحق آن نبود بخشيد. بيانيه‌اي كه بر اساس آن رژيم صهيونيستي بنيان‌گذاري شد و يهوديان صهيونيست در آن به خدمت يك طرح انگليسي به‌كار گرفته شدند و الّا يهوديان و صهيونيست‌ها تنها به‌دنبال تشكيل يك حكومت بودند، و جاي آن براي آنها چندان فرقي نداشت. آرژانتين يكي از گزينه‌ها بود، اوگاندا نيز يكي از گزينه‌ها بود، همچنين در اروپا نيز به‌دنيال جايي براي تأسيس دولت خود بودند.

اما اين عقل انگليسي و استعمار پير انگليس بود كه براي منطقه‌ي ما نقشه‌ها كشيد كه چگونه آن را پاره پاره كند و بر آن تسلط پيدا كند و همه‌ي ثروت‌هايش را بمكد و هزار بلاي ديگر بر سر آن بياورد. البته فلسطين يكي از گزينه‌هاي پروژه‌ي صهيونيست‌ها بود اما انگليسي‌ها آنها را به فلسطين آوردند و آن موقع بود كه داستان‌سرايي‌ها درباره‌ي سرزمين موعود و سرزمين آبا و اجدادي يهود و وعده‌ي شير و عسل شروع شد. وگرنه خود صهيونيست‌ها تصميم قاطعي نسبت به فلسطين نگرفته بودند، بلكه چند گزينه داشتند كه يكي از آن گزينه‌ها فلسطين بود. و به‌همين خاطر است كه اسرائيل را جلوترين پادگان و مقرّ نظامي استعمار كهنه و استكبار نو يعني آمريكا مي‌دانيم. به‌هر حال تأمل در اين بيانيه و مناسبت، و يادآوري حوادث آن زمان براي مردم و بازخواني مواضع حاكمان و نظام‌هاي عربي و اينكه چه كساني بر سر اين سرزمين معامله كردند و چه كساني ايستادگي كردند و چه كساني خيانت كردند همه‌ي اينها مهم است و نبايد اين گذشته را به فراموشي سپرد، اما به هر حال بيانيه‌ي بالفور دولتي را بنيان‌گذاري كرد اما اين دولت توان ماندن در اين منطقه را ندارد. چرا كه اين دولت بر خلاف قوانين طبيعي و قوانين تاريخي و سنت‌ها و اراده‌ي مردم شكل گرفته است.

* تهمت هدف قرار دادن مكه از سوي يمني‌ها غير قابل هضم است
تهمتي كه به ارتش يمن و نيروهاي مردمي يمن زده شد، كه مكه مكرمه را با موشك بالستيك هدف قرار داده‌اند تهمتي است كه نه مي‌شود باور كرد نه مي‌شود هضم كرد و نه مي‌شود بلعيد. عربستان سعودي يك دروغ بزرگي را گفت كه دنيا هم با او همراه شد و باورش شد. البته دنيا باور نكرد و بعضي از كشورها هم منكر شدند. هيچ دليلي هم عربستان ارائه نكرد. ولي متأسفانه بعضي از رسانه‌ها و بعضي از دولت‌ها از سر مدارا يا ترس يا طمع با آنها در اين تهمت همراه شدند. چه كسي باورش مي‌شود كه اين مردم پاك و متدين و صبور يمن كه اهل نماز، روزه، حج و عمره هستند كه در طول تاريخ غيرتمندانه از حرمين شريفين محافظت كرده‌اند چنين كاري بكنند!؟ به اين چنين مردمي تهمت مي‌زنيد كه مكه را هدف موشك قرار دادند!؟

آنها گفتند ما فلان فرودگاه را در جده هدف قرار داديم. دليل بياوريد كه مكه را با موشك زدند و دنيا را قانع كنيد. اگر دليل داريد حتي ما كه از برادران يمني‌مان دفاع مي‌كنيم در آن صورت خواهيم گفت كه اين كار محكوم است. اما چرا تهمت‌زني تا اين حد!؟ چرا ظلم و جنايت تا اين حد!؟ اضافه بر مظلوميت اين مردم كه هر روز در معرض كشتار و بمباران قرار مي‌گيرند، جنايتي ديگر در حق آنها انجام مي‌گيرد و آن اين كه از بلندترين منابر اسلامي در جهان اسلام، به تهمتِ هدف قرار دادن مكه محكوم مي‌شوند. اين كار زشت فضاحت‌باري است كه به نتيجه‌اي هم نخواهد رسيد.

khamenei

۲۶۶ بازديد

khamenei

۲۰۷ بازديد

 

چرا راهپيمايي اربعين مهم است؟

بزرگ‌ترين گردهمايي عالم

تاريخ را با بزنگاه‌هاي سرنوشت‌ساز آن مي‌شناسند. عاشوراي سال ۶۱ هجري، يكي از آن بزنگاه‌ها است كه مسير تاريخ و سرنوشت جامعه مسلمين را تغيير داد. خون سيدالشهداء(ع)، حياتي دوباره به كالبد امت اسلامي بخشيد. انقلاب اسلامي ايران  هم يكي از آن بزنگاه‌هاي سرنوشت‌ساز است كه كل حوادث و رخدادهاي چهار دهه‌ي اخير را تحت تأثير خود قرار داده است. انقلابي كه رئيس وقت سازمان سيا، در پاسخ به اين سؤال جيمي كارتر، (رئيس‌جمهور ايالات متحده در زمان انقلاب ايران) كه چرا "با اين همه آدمي كه در دنيا داريد، با اين همه تجهيزات فوق پيشرفته، با اين همه بودجه‌اي كه صرف مي‌كنيد، نتوانستيد انقلاب مردم ايران را پيش‌بيني كنيد؟"، گفت: "آنچه در ايران روي داده است يك بي‌تعريف است، كامپيوترهاي ما آن را نمي‌فهمند."

«پياده‌روي اربعين» هم يكي ديگر از آن بزنگاه‌هاي تاريخ در عصر و سال‌هاي اخير است. «آن را بزرگ‌ترين گردهمايي عالم به حساب آوردند؛ چه كساني؟ آنهايي كه دارند مسائل اسلامي را رصد مي‌كنند. ۹۳/۱۰/۱۹» گرچه رسانه‌هاي غربي، در ابتدا سعي كردند از بازتاب عظمت اين رخداد جلوگيري كنند، اما اين حادثه آنقدر بزرگ بود كه بالاخره نتوانستند از آن چشم‌پوشي كنند. سال گذشته، اينترنشنال بيزنس تايمز درباره‌ي اين رخداد نوشت: "بيش از بيست و دو ميليون زائر به كربلا رفته‌اند كه اين يك ركورد محسوب مي‌شود. اربعين سال گذشته ۱۷ميليون نفر را به عراق آورد. اربعين بزرگ‌ترين گردهمايي سالانه در دنياست كه شمار زائران آن خيلي فراتر از دو ميليون نفري است كه هر ساله به حج در مكه مي‌روند." بي.بي.سي نيز در گزارش خود با اذعان به جمعيت شگفت‌انگيز اين مراسم گفت: "چه براي يك باور مذهبي و چه براي اعلام يك پيام سياسي، حضور ميليوني عزاداران در كربلا همه‌ي نگاه‌ها را به خود جلب كرده است؛ ناظراني كه ممكن است سؤال كنند پيام عاشورا كه گفته شده تن ندادن به ذلت است، در زندگي امروز اين عزاداران چه تأثيري گذاشته است."
اما شايد اين سؤال پرسيده شود كه  چرا پياده‌روي اربعين مي‌بايست براي «جوان مؤمن انقلابي» مهم باشد؟ پاسخ به اين پرسش مي‌تواند ابعاد بيشتري از عظمت و اهميت اين رخداد مهم عصر حاضر را مشخص كند:

اول آنكه «اين حركت، حركت عشق و ايمان است؛ هم در آن ايمان و اعتقاد قلبي و باورهاي راستين، تحريك‌كننده و عمل‌كننده است؛ هم عشق و محبّت... تركيبي است از عقل و عاطفه، تركيبي است از ايمان و عشق. ۹۴/۹/۹» شايد به همين علت هم باشد كه سال به سال بر جمعيت شركت‌كنندگان در اين مراسم افزوده مي‌شود.

دوم آنكه بزرگ‌ترين مشكل جهان اسلام، عدم وجود وحدت  بين مذاهب و فرق اسلامي است. دشمن نيز دقيقا از همين موضوع براي ضربه زدن به پيكره‌ي جهان اسلام استفاده مي‌كند. حال، پياده‌روي اربعين يكي از اتفاقاتي است كه مي‌تواند عامل وحدت بين مسلمين شود. «آنچه امروز در درجه‌ي اوّلِ اولويّت براي دنياي اسلام قرار دارد، وحدت است. ما مسلمانها خيلي از هم دور شديم... هرجا نمونه‌هايي از اين اجتماع را ما مشاهده كرديم، ولو تن‌ها، جسم‌ها در كنار هم قرار گرفتند، ديديم انعكاس آن در دنيا مايه‌ي شرف و آبروي اسلام و مسلمين شد... در اربعين حسيني ميليون‌ها انسان در كنار هم قرار گرفتند؛ خود اين حركت عظيم يك جمعي از مسلمان‌ها - البتّه مخصوص شيعه نبود، سنّي‌ها هم بودند - كه در دنيا انعكاس پيدا كرد، تعظيم كردند؛ تجليل كردند. ۹۳/۱۰/۱۹»

سوم هم آنكه حضور گسترده‌ و بي‌نظير نسل جوان در اين مراسم، بيانگر آن است كه برخلاف القاي رسانه‌هاي غربي، نسل سوم و چهارم انقلاب اسلامي نيز همچنان در مسير دين و معنويت در حال حركت‌اند. آن هم درست در زمانه‌اي كه با انواع و اقسام تبليغات رسانه‌اي با هدف دوري از معنويت مواجهند. تحمل سختي و سعي بر فائق آمدن بر مشكلات اين مراسم، حاكي از آن است كه نسل جوان جامعه‌ي ايران، براي امتداد فرهنگ ديني و انقلابي، عزم خود را جزم كرده است. به‌همين دليل، پياده‌روي اربعين را مي‌توان يكي از جلوه‌هاي بروز «عزم ملي» دانست: «ملّت ما عزم راسخ خود را هم در تحمّل برخي مشكلاتي كه براي او وجود داشت نشان داد، هم در روز بيست‌ودوّم بهمن، در روز قدس و در راهپيمايي عظيم اربعين اين عزم را، اين همّت را از خود بُروز داد و نشان داد. ۹۴/۱/۱»
اينها همان شاخص‌هاي شناخت جامعه‌ي ايران است كه متأسفانه سياستمداران و رسانه‌هاي غربي، عمداً يا سهواً آن را نمي‌بينند، و يا بهتر بگوييم نمي‌خواهند كه ببينند. بعيد نيست روزگاري نه چندان دور، رئيس‌جمهور وقت آمريكا از رئيس سازمان سيا با عصبانيت سؤال كند كه چرا با اين همه نيرو و تجهيزاتي كه داريد، نتوانستيد عظمت اين رخداد را پيش‌بيني كنيد؟ و او در جواب بگويد: كامپيوترهاي ما اين را نمي‌فهمند.