khamenei

مدافعان حرم

khamenei

۲۰۴ بازديد
1395/08/12نسخه قابل چاپ
| يادداشت |

چرا «استكبار» و نه امپرياليسم؟

يكي از چيزهائي كه در هر حركت عمومي و در هر نهضت لازم است، اين است كه بر اساس تفكرات و مباني پايه‌اي اين نهضت و اين جريان، هم بايستي «واژه‌سازي» بشود... لذا ما به جاي استعمالات و اصطلاحاتي كه بين چپ‌روها و ماركسيستها و اينها معروف بود، اصطلاح «استكبار» را، اصطلاح «استضعاف» را، اصطلاح «مردمي بودن» را مطرح كرديم و آورديم. ما آورديم، يعني انقلاب آورد، نه اينكه اشخاص خاصي در اين زمينه تأثير حتمي و قاطعي داشته باشند. (۱۳۹۰/۰۷/۲۲)

«استكبار» و «استكبارستيزي» از جمله كليدواژه‌هايي است كه در ادبيات امام خميني رحمةالله‌عليه پرتكرار است. اگر بخواهيم براساس رويكرد تحليل گفتماني بدان توجه كنيم، بايد گفت اين كليدواژه‌ها از جمله دال‌هاي مركزي گفتمان امام عظيم‌الشأن محسوب مي‌شود. همين نكته در مورد رهبر فرزانه‌ي انقلاب نيز صدق مي‌كند. ايشان نيز در گفتار خود از «استكبار» و «استكبارستيزي» به‌صورت متناوب استفاده مي‌كنند.

براي آنكه بخواهيم دكترين «استكبارستيزي» را در نظام انديشگي امام خميني رحمةالله‌عليه و رهبر انقلاب مكان‌يابي كنيم، لازم است به زمينه و زمانه‌ي شكل‌گيري آن توجه كنيم. امام خميني رحمةالله‌عليه در زمانه‌اي نهضت انقلاب اسلامي را آغاز كرد كه آمريكا به‌عنوان مهم‌ترين قدرت جهاني (كه ايران تحت نفوذ آن بود)، بزرگ‌ترين مانع تحقق اين خواسته و پيشرفت جامعه‌ي ايران محسوب مي‌شد. به همين جهت، محور اصلي مبارزاتي و كنشگري سياسي امام خميني رحمةالله‌عليه در طول دوران نهضت، مبارزه با آمريكا به‌عنوان دشمن اصلي و دست‌نشانده‌ي آن در كشور (شاه) و منطقه (رژيم صهيونيستي) قرار داشت. همين رويكرد در دوران حضرت آيت‌الله خامنه‌اي نيز ادامه پيدا كرده است و فقط به‌جاي دولت دست‌نشانده، با پديده‌اي پيچيده‌تر تحت‌عنوان «انديشه‌ي وابستگي»، مقابله مي‌كند. نقد انديشه‌ي وابستگي در مقابل نظريه‌ي استقلال -كه يكي از علل موجده‌ي انقلاب اسلامي است- از سوي رهبر انقلاب، بدان جهت است كه گرچه «دولت دست‌نشانده» در ايران با پيروزي انقلاب اسلامي پايان يافت، اما «تفكر وابستگي» متأسفانه هم‌چنان در جامعه‌ي ايران وجود دارد و حتي براي آن تئوري‌پردازي مي‌شود.

تفسير رهبران انقلاب از آمريكا، ذيل نظريه‌ي «استكبار» صورت‌بندي مي‌شود. آنان محور مبارزه‌ي خود را استكبار قرار داده‌اند و آمريكا را به‌عنوان نمود اصلي آن ترد كرده‌اند.

 
جدول مقايسه‌ي وجه نمودي استكبار در زمانه‌ي امام خميني و رهبر انقلاب
دوره‌ي رهبري دشمن اصلي نمود جهاني نمود منطقه‌اي نمود داخلي
امام خميني استكبار آمريكا رژيم جعلي صهيونيستي دولت دست‌نشانده‌ي پهلوي
آيت‌الله خامنه‌اي آمريكا رژيم جعلي صهيونيستي انديشه‌ي وابستگي و توسعه‌ي وابسته


 
* چرا استكبار و نه امپرياليسم؟
همانطور كه گفته شد مهم‌ترين صورت‌بندي‌اي كه امام خميني رحمةالله‌عليه از آمريكا به‌عنوان دشمن اصلي و شيطان بزرگ ارائه مي‌كرد، واژه‌ي «استكبار» است. اين در حالي بود كه در آن زمانه كه مهم‌ترين دشمنان آمريكا چپ‌ها و ماركسيست‌ها بودند، مهم‌ترين ويژگي آمريكا و علت دشمني‌ها با آمريكا، ذيل صورت‌بندي نظري «امپرياليسم» بيان مي‌شد. نظريه‌ي امپرياليسم دلالت بر وضعيتي «اقتصادي-سياسي» داشت كه در آن وضعيت، كشور قدرتمند كشور ضعيف‌تر را به انقياد خود جهت استثمار، بهره‌برداري و سوداندوزي بيشتر قرار مي‌داد. از دوران امام راحل عظيم‌الشأن تا به امروز نيز مهم‌ترين صفت آمريكا كه دشمني‌ها با او را توجيه مي‌كند، امپرياليستي بودن دولت آمريكاست. اما امام خميني رحمةالله‌عليه از اين واژه و نظريه و منطق براي مخالفت با آمريكا استفاده نكرد و به جاي آن، آمريكا را مظهر «استكبار» و مستكبر زمانه خواند. لغت استكبار كليدواژه‌اي قرآني است كه در آيات زيادي تكرار شده است. براي مثال مي‌فرمايد: «فاستكبرتم»؛ شما استكبار و گردن‌كشي كرديد.۱ «كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها»؛ آيات ما را تكذيب كردند و از پذيرش آن تكبر ورزيدند.۲ امام نيز با رجوع به ترمينولوژي قرآن كريم، مهم‌ترين صفت آمريكا و علت مخالفت خود با آمريكا را مستكبر بودن دولت آمريكا دانستند و در اين‌باره ‌فرمودند: «سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستكبرين است و تا اين سلطه‌طلبان بي‌فرهنگ در زمين هستند، مستضعفين به ارث خود كه خداي تعالي به آن‌ها عنايت فرموده است، نمي‌رسند.»۳

از سويي ديگر، بر خلاف وضعيت امپرياليسم، استكبار دلالت بر وضعيتي «رواني-سياسي» دارد، نه لزوماً اقتصادي-سياسي كه به‌موجب آن، مستكبر بر مخاطبين و مواجهين خود كبر و تكبر مي‌ورزد و ايشان را «تحقير» مي‌كند. دليل مخالفت امام با اين وضعيت و اتخاذ دكترين استكبارستيزي، به اين جهت بود كه نتيجه‌ي رابطه‌ي استكباري، شكل‌گيري «تحقير ملي و هويتي» در سطح يك كشور، وادادگي در برابر قدرت دشمن و تسليم‌بودگي در برابر آن و در نهايت، عقب‌ماندگي است. يعني نتيجه‌ي رابطه‌ي مستكبر و مستضعف، تحقير، تسليم و نهايتا عقب‌ماندگي يك كشور است. وضعيتي كه در آن، «ما نمي‌توانيم» در جامعه‌اي نهادينه مي‌شود. يعني دقيقا همان كاري كه به تعبير رهبر انقلاب، در دوران معاصر بر سر جامعه‌ي ايران آورده شد و ژن ما نمي‌توانيم را در آن تزريق كردند.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.