modafehaneharam

مدافعان حرم

khamenei

۲۵۱ بازديد
پيوندهاي مرتبطعكس پوستريعكس پوستريعكس پوستريعكس پوستري

۱۳۹۶/۰۲/۳۰

پيام به مناسبت حضور گسترده و حماسي مردم در انتخابات

در پي حضور پرشكوه و حماسي مردم در دوازدهمين دوره‌ي انتخابات رياست جمهوري و پنجمين دوره‌ي انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و روستا، حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رهبر انقلاب اسلامي پيام تشكر و قدرداني صادر و بر نكات مهمي تأكيد كردند.

متن پيام رهبر انقلاب اسلامي به اين شرح است:



بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم
ملت عزيز ايران
جشن حماسي انتخابات ديروز،‌ بار ديگر گوهر درخشانِ عزم و اراده‌ي ملي را در برابر چشم جهانيان به جلوه آورد. مشاركت گسترده و پرشور شما، و هجوم مشتاقانه به مراكز رأي‌گيري، و تشكيل صفهاي طولاني براي رسيدن به صندوق‌هاي رأي در همه جاي كشور، و از همه‌ي قشرهاي اجتماعي، نشانه‌ئي آشكار از استحكام پايه‌هاي مردم‌سالاري اسلامي و دلبستگي همگاني به اين موهبت بزرگ پروردگار بود و ايران و ايراني را در آزمونِ ميدان عمل، سرافراز و روسفيد كرد. ديروز با اين حضور متراكم و افكندن بيش از چهل ميليون برگه‌ي رأي در صندوقها، نصاب تازه‌ئي در انتخابات رياست جمهوري پديد آمد و پيشرفت روزافزون ملت ايران را در عرصه‌ي حضور و بروز قدرتمندانه نشان داد. ايران اسلامي بار ديگر بدخواهان و كين‌ورزان و حسودان را عقب نشانيد و دل دوستان و تحسين‌كنندگان خود را لبريز از شادي و افتخار كرد. پيروز انتخابات ديروز، شما مردم ايرانيد و نظام جمهوري اسلامي است كه به‌رغم توطئه و تلاش دشمنان، توانسته است اعتماد اين ملت بزرگ را به‌طور فزاينده جلب كند و در هر دوره درخشش تازه‌ئي نشان دهد. آزمون برجسته‌ي ديروز تنها مشاركت گسترده نبود، آرامش و متانت و نجابت شركت‌كنندگان كه امنيت انتخابات را تضمين كرد، نيز بخش مهمي از اين آزمون خيره‌كننده بود. همه‌ي قشرها، همه‌ي سليقه‌ها، همه‌ي گرايشهاي سياسي در كنار هم به صحنه آمدند و دوشادوش يكديگر به نظام جمهوري اسلامي رأي دادند.

اينجانب با خشوع در برابر خداي بزرگ، جبهه‌ي سپاس بر خاك ميسايم، و لطف و رحمت و پاداش شايسته براي ملت ايران مسئلت مي‌نمايم و به پيشگاه حضرت بقية‌الله الاعظم ارواحنافداه عرض سلام و اخلاص ميكنم و نكاتي چند را متذكر مي‌شوم:

۱ـ به مردم عزيز، عرض ميكنم خداي را بر موفقيت در برگزاري انتخابات شكر گزاريد و پس از التهابِ روزها و هفته‌هاي پيش از انتخابات، اكنون به اتحاد و اتفاق عمومي بيانديشيد كه بي‌شك يك عامل مهم استحكام و اقتدار ملي است. همه در زير سايه‌ي نظام جمهوري اسلامي و فرزندان اين ميهنِ سرافرازيد، بكوشيد تا سهم خود از وظيفه‌ي پيشبرد كشور به سمت هدفهاي بزرگ را بشناسيد و دنبال كنيد. برآمدن همه‌ي آرزوهاي ملي در گرو چنين انديشيدن و چنين عمل كردن است.

۲ـ به رئيس‌جمهور محترم و همه‌ي كساني كه در دولت آينده شركت خواهند داشت سفارش و تأكيد ميكنم كه كار و تلاش پرانگيزه و انديشيده و جوانانه را براي برطرف كردن مشكلات كشور در پيش گيرند و لحظه‌ئي از اين خط مستقيم غفلت نكنند. رعايت قشرهاي ضعيف، توجه به روستاها و مناطق فقير، در نظر گرفتن اولويتها، برخورد با فساد و با آسيبهاي اجتماعي، بايد در صدر برنامه‌ها قرار گيرد.

۳ـ عزت ملّي و رعايت حكمت در ارتباطات جهاني و اهتمام به اقتدار بين‌المللي نيز از جمله‌ي اولويتهاي مديريت انقلابي و اسلامي است.

۴ـ لازم ميدانم از يكايك آحاد شركت‌كننده در انتخابات و نيز كساني كه در ترغيب آنان به اين وظيفه نقش آفريدند تشكر كنم، بويژه مراجع معظم و علماء اعلام و نخبگان دانشگاهي و سياسي و فرهنگي و هنري.

۵ ـ لازم ميدانم از حضرات نامزدهاي رياست جمهوري نيز كه در اين روشنگري و شورآفريني براي انتخابات تأثير جدّي بر جاي نهادند تشكر كنم.

۶ـ لازم ميدانم از همه‌ي دست‌اندركاران اجراء و نظارت انتخابات رياست جمهوري و نيز انتخابات شوراهاي شهر و روستا كه متحمل زحمات طاقت‌فرسا شدند تشكر كنم.

۷ـ لازم ميدانم از حافظان امنيت انتخابات و نيز از رسانه‌ي ملّي كه انتخابات پرشور، مرهون تلاش شبانه‌روزي و هنرمندانه‌ي آنان است سپاسگزاري كنم.

۸ ـ در پايان، خود و همگان را به تقوا و تلاش در راه وظيفه‌ي الهي و اجتماعي و پايبندي به مسير انقلاب كه ميراث ارزشمند امام خميني بزرگ و شهداي گرانمايه است دعوت ميكنم و شادي روح و علو درجات آنان را از خداوند متعال مسئلت مي‌نمايم.

 

والسلام عليكم و رحمة‌الله 
سيّد علي خامنه‌اي     

سي‌ام ارديبهشت‌ماه ۱

mazhabi

۲۵۵ بازديد

سه شاخص مهم مديريت انقلابي

ما جز با كار جهادي و كار انقلابي نخواهيم توانست اين كشور را به سامان برسانيم. در همه‌ي بخش‌ها، كمربسته بودنِ مثل يك جهادگر لازم است‌؛ اين اگر بود، كارها راه مي‌افتد؛ اين اگر بود، بن‌بست‌ها باز مي‌شود، شكافته مي‌شود؛ [يعني] كار فراوان، پُرحجم و باكيفيّت و مجاهدانه و انقلابي.(۱۳۹۶/۰۲/۱۰)
سابقه­‌ي طرح مفهوم مديريت جهادي و يا انقلابي در ادبيات رهبر انقلاب، سابقه­‌اي حداكثر چهار ساله دارد. اگر چه زمينه‌هاي صورت­‌بندي و طرح اين مفهوم را مي­‌توان با نياز انقلاب اسلامي و بسط يد تكنوكراتيسم مرتبط دانست۱ اما مصداق آن بازگشت مي­‌كند به تجربه­‌اي كه انقلاب اسلامي در صدر انقلاب اسلامي، در سياستگذاري و مديريت مسئله‌هاي اجتماعي داشته است. مديريت جهادي/ انقلابي كه اين روزها بر آن تأكيد مي­‌شود، يك مفهوم فاقد مابه ازاء تاريخي نيست. تجربه­‌ي مديريتي صدر انقلاب اسلامي در نهادهاي بي­‌بديلي كه تحت عنوان نهادهاي انقلاب اسلامي ايجاد شد، كمك شاياني به درك زواياي اين مفهوم خواهد كرد. اگرچه امروزه بيشتر نهادهاي انقلاب منحل و يا در نهادهاي بروكراتيكِ موجود مضمحل و بعضا به ضد خود تبديل شده­‌اند۲ اما تجربه‌ي پيدايش، عملكرد و كارآمدي آن­ها در صدر انقلاب تجربه­‌اي پردامنه و قابل توجه است. بي­‌شك اگر در اين سال­‌ها فراتر از كلي‌گويي­‌ها در زمينه‌ي علوم انساني، «تجربه­‌هاي متراكم انقلاب» به‌عنوان يك كار علمي نگريسته و تدوين شده بود۳، امروز براي تشريح اين مفهوم چارچوب­‌هاي كارآمدتري وجود داشت. به هر روي اگر چه براي به دست دادن يك درك ژرف از مفهوم مديريت انقلابي/ جهادي و خارج ساختن آن از دايره روزمرگي نياز است دست­كم تجربه اجتماعي انقلاب اسلامي، به دقت ثبت و واكاوي شود؛ اما در تحليل اجتماعي چالش­‌هاي «مديريت انقلابي/ جهادي»، مي­‌توان چند بستر و ويژگي كلي را به گفت‌وگو گذاشت.

از يك نظر تاريخ پيشرفت جمهوري اسلامي را مي‌‌توان در مصافِ عقلانيت انقلاب اسلامي با عقلانيت تكنوكرات صورت‌‌بندي كرد. مديريت انقلابي/ جهادي، «ديگر» يِ تكنوكراتيسم است و مصاف اين دو، در سه ساحت و ميدان عمده در جريان بوده و هست: در ساحت فكري و در ساحت اجتماعيِ كلان (نهادي) و خُرد (انساني).

مصاف در ميدان اول، در اين­ سال­‌ها خود در سه سطح جاري بوده است: در سطح معرفتي۴، در سطح سياستي۵ و در سطح برنامه­‌اي۶. مصاف تكنوكراتيسم و مديريت انقلابي در ميدان نهادي نيز مصافي چشمگير است: گاه اين مديريت انقلابي بوده كه توانسته خالق­ نهادهايي بديع باشد؛ گاه تكنوكراتيسم توانسته خود را در درون نظام نوين پس از انقلاب اسلامي بازتوليد كند. گاه نهادهاي انقلابي منحل و مضمحل شده­‌اند و گاه نهادهاي مؤثر تكنوكراتيسم در عرصه برنامه‌ريزي، مُهر پايان خورده­‌اند. علاوه بر سطح نهادي، سطح و سوي ديگر اين نبرد فراتر از انديشه­‌ها و نهادها، در ميدان انسان­‌ها برقرار است. كوشش­‌هاي فراگير تكنوكراتيسم براي يارگيري، بسياري مديران انقلابي را به دامن خود كشيده و كم نيستند مديراني كه انقلابي شروع كردند، اما به تعبير خودشان با واقعيت­‌ها مواجه شدند و تكنوكرات شدند.

در تحليل تكنوكراتيسم از منظر گفتمان انقلاب اسلامي، مهم­‌ترين مسئله پيرامون نسبت عدالت و پيشرفت شكل­ مي­‌گيرد. پاسخ تكنوكراتيسم به اين پرسش عبارت است از تفوق توسعه بر عدالت. تكنوكرات كسي است كه توليد ثروت و توسعه را بر عدالت و توزيع ثروت اولويت دهد. از منظر يك تكنوكرات با انباشت و تكاثر ثروت است كه توسعه ممكن مي­‌شود و توزيع ثروت، از آن­جا كه در اين روند اختلال ايجاد مي­‌كند، به توزيع فقر كمك كرده است. كم نبوده و نيستند مديراني كه تفكري انقلابي كار خود را آغاز كردند و پس از مدتي به اين باورِ محوري تكنوكراتيسم رسيدند. مردان انقلاب اسلامي يك­‌شبه تكنوكرات نشدند اما آرام و گام به گام، ميل نظام­‌مند به «تكاثر» را از اولويت «توسعه» بر «عداالت» شروع كردند.

كوشش­‌هاي نظري رهبر انقلاب براي نقد اين انديشه از نقد «تفوق توسعه بر عدالت» آغاز شد. آن­جا كه به صراحت ايده­‌ي تقدم توسعه يا توليد ثروت بر عدالت را نقد مي­‌كردند.۷ اين تلاش­‌ها در ادامه به بازسازي مفهوم «الگوي ايراني-اسلامي پيشرفت» رسيد كه بر اساس پيشرفت و عدالت توأمان و تفوق عدالت صورت يافته بود. اگر چه مفهوم پيشرفت نيز در تفسيرهايي بر اساس تمايلات تكنوكراتيك، مفهومي فوق و مقدم بر عدالت تبديل و تصوير مي­‌شد و استدلال­‌هاي سابق تكنوكرات­‌ها (توزيع فقر) بازسازي مجدد و بلكه تكرار مي­‌گرديد.

اطلاع‌نگاشت | مدير قوي مي‌خواهيم

به هر حال مبتني بر تجربه‌­ي نهادهاي انقلاب اسلامي و بر اساس مصاف مديريت انقلاب و تكنوكراتيسم، در مفهوم مديريت انقلابي دست­كم واجد سه امر برجسته است:
 
۱- امر مردمي: در مديريت انقلابي طراحي پاسخ به مسئله­‌هاي گوناگون بر اساس نيروي مردمي انجام مي­‌شود. در اين­جا امر مردمي در برابر خصوصي­‌سازي و آزادسازي كاپيتاليستي - ليبراليستي، دولتي­‌سازي سوسياليستي-كمونيستي و  همچنين ايده­‌هاي متحجرانه‌­اي قرار دارد كه انحصار امر اجتماعي را به اليت­‌هاي نخبگاني خواستار هستند. شايد ايضاح نظري مراد از «امر مردمي»، به دليل تراكم بي­‌توجهي­‌هاي تئوريك در اين­‌باره، دشوار يا غيرممكن باشد اما تجربه‌ي متفاوت وقوع امر مردمي در صدر انقلاب و در چارچوب مدنيت انقلابي نهادهايي مانند جهادسازندگي و نهضت سوادآموزي مي­‌تواند تا حدود زيادي روشنگر اين مفهوم باشد. در توضيحي بيشتر مي­‌توان امر مردمي را بر حسب استدلالي از رهبر انقلاب، يكي از توانايي­‌هاي محوري در حل مسئله در نظام جمهوري اسلامي دانست؛ «توانايي تأمين حضور مردمي در عرصه»: «هر جايى‌كه مسئولين كشور توانايى‌هاى مردم را شناختند و به‌كار گرفتند، ما موفق شديم. هر جايى‌كه ناكامى هست، به‌خاطر اين است كه ما نتوانستيم حضور مردم را در آن عرصه تأمين كنيم. ما مسائل حل‌نشده كم نداريم. در همه‌ى مسائل گوناگون كشور، مسئولين بايد بتوانند با مهارت، با دقت و ابتكار راه‌هايى را براى حضور مردم پيدا كنند... اينجاست كه مسئولين بايد زمينه‌ها را، مدل‌ها را، فرمول‌هاى عملى و قابل فهم عموم را، فرمول‌هاى اعتمادبخش را براى مشاركت مردم فراهم كنند.»۸ مدير و مديريت انقلابي/ جهادي شخص و فرايندي است كه اين توانايي را به شكلي تكاملي در خود پرورانده باشد.

۲- امر انقلابي: مديريت انقلابي در عين پايبندي به نظم۹، در جستجوي مسيرهاي فراسازماني براي تحقق خواسته­‌هايش است. امام خميني رحمة‌الله‌عليه در پيام تشكيل نهضت سوادآموزي از محدوديت­‌هاي بروكراتيك به‌عنوان «قرطاس بازي» و «تشريفات اداري» ياد مي­‌كنند.۱۰ مديريت انقلابي مي­‌كوشد «امكان» كلي­اي كه انقلاب اسلامي براي عبور از امر مدرن تدارك كرده را در عرصه‌ي مديريت محقق ساخته و براي حل مسئله­‌هاي اجتماعي از «قفس آهنين بروكراسي مدرن» بيرون بيايد. خروج از اين قفس به هر ميزان كه امكان يابد، ميزان و سطح كمّي كنش‌گري مدير انقلابي را به نحوي چشمگير افزايش مي­‌دهد.

۳- امر جهادي: جهاد يكي از پردامنه­‌ترين مفاهيم در الهيات اجتماعي اسلام است. حسب آموزه­‌هاي قرآني، امر جهادي امري بي­‌جهت نبوده و به‌شكلي روشن به دو سوي «راه خدا» و «راه مستضعفين» جهت­‌گيري شده است: «ما لَكُم لا تُقاتِلونَ في سَبيلِ‌اللَّهِ وَالمُستَضعَفينَ»۱۱. بنابراين جهاد فقط ناظر به افزايش كمّيِ حجم كارها نيست بلكه امر جهادي بر پايه‌­ي توأمان معنويت و عدالت استوار است و در سطح اجتماعي جهت­‌گيري­‌اي تام به‌سمت‌وسوي مستضعفين دارد. البته جهت­‌گيري به‌سمت مستضعفين با كمك به مستضعفين تفاوت دارد. سرمايه­‌سالارانه­‌ترين نظام­‌هاي سياسي-اجتماعي نيز سطحي از حمايت و تأمين اجتماعي از «اقشار آسيب­‌پذير» را در برنامه دارند. آن­چه مهم است جهت­‌گيري سياست­‌ها، برنامه و اقدامات اجرايي به نفع مستضعفين است. با مروري بر كليه نهادهاي انقلاب اسلامي در وضعيت صدر پيدايش خود معناي جهت­گيري به‌سمت‌وسوي مستضعفين را بهتر در مي­‌يابيم. همچنان كه مرور تجربه‌ي جهادسازندگي، بنياد مستضعفين، نهضت سوادآموزي و ديگر نهادهاي مربوطه بدون لحاظ اين جهت­‌گيري قابل تصور نيست.

بنابراين اگر چه مفهوم مديريت انقلابي/ جهادي بيش از تأمل نظري و تدوين تجربي، به واژه‌اي پركاربرد در ژورناليسم تبديل شده اما آن­چنان‌كه مروجان تكنوكراتيسم مي­‌گويند نه تنها يك «حرف بي­‌محتوا» نيست، بلكه تجربه­‌اي متراكم و كارآمد است كه دست كم سه امر مردمي، انقلابي و جهادي را در درون خود تجلي داده و مي­‌پروراند.

modafehaneharam

۲۵۴ بازديد

 

راهبرد آمريكا براي فشار از طريق برجام

چند صباحي است كه آمريكايي‌ها با استفاده از برجام تلاش مي‌كنند برخي سناريوهاي خود در قبال ايران را تحت قيد «مشروعيت تحريم هاي جديد» و التزام ايران به آنچه «تهران طبق اين سند پذيرفته است» پيش برند. سواي از گفته‌هاي خلاف واقع آن‌ها پيش از مذاكرات (كه در نامه‌نگاري‌ها و پيغام‌هاي خود به رهبر انقلاب در خصوص برچيده شدن تحريم‌ها در صورت مذاكره بيان مي‌كردند)، و سواي از فريبكاري‌هايي كه حين مذاكرات داشتند و به انحاء مختلف تلاش مي‌كردند كه مسير مذاكرات را به بيراهه بكشانند، بعد از توافق برجام نيز آنها نقض‌عهد كرده و به تعهداتي كه خود آن‌ها را پذيرفته و امضا كرده بودند، پايبند نماندند.

البته دليل آن نيز مشخص است. اساسا آمريكايي‌ها بناي تعديل سياست‌هاي تحريمي خود عليه ايران را نداشته و ندارند. براي آمريكايي‌ها كه يك عمر با سياست تحريم‌ها تلاش داشته‌اند ايران را به اصطلاح «مهار» كنند، برچيده شدن تحريم‌ها، نه تنها مقبول نبوده بلكه نقض غرض هميشگي آن‌ها يعني دكترين «مهار ايران» است.
 
* مسئله‌ي مشروعيت تحريم‌هاي جديد
البته پيش از روي كار آمدن اوباما، آمريكايي‌ها و به‌طور خاص جمهوري‌خواهان اين استنباط را نداشتند كه تحريم به‌عنوان يكي از بهترين ابزار آمريكا عليه ايران محسوب مي‌شود و از اين‌رو گزينه‌هاي ديگري را آزمون كردند. اما در زمان اوباما سياست تحريم‌ها عليه ايران به طور جدي‌تري و به تعبير خودشان «تحريم‌هاي فلج‌كننده عليه ايران» پيگيري شد۱ و۲ و۳، موضوعي كه علي‌الظاهر اقتصاد ايران را هدف گرفته بود و باطنا با اين قصد انجام شد كه اصول و سياست‌هاي كلي ايران را تحت‌الشعاع قرار دهد.۴ بنابراين آمريكايي‌ها به هيچ‌وجه خواهان از بين رفتن چارچوب تحريم‌هاي خود عليه ايران نبوده‌اند.

اساسا آمريكايي‌ها بناي تعديل سياست‌هاي تحريمي خود عليه ايران را نداشته و ندارند. براي آمريكايي‌ها كه يك عمر با سياست تحريم‌ها تلاش داشته‌اند ايران را به اصطلاح «مهار» كنند، برچيده شدن تحريم‌ها، نه تنها مقبول نبوده بلكه نقض غرض هميشگي آن‌ها يعني دكترين «مهار ايران» است.


اگر به مصاديق زير دقت كنيد يك گزاره‌ي محوري در آن مشاهده مي‌شود كه آمريكايي‌ها آن را معيار بقاي تحريم‌ها قلمداد مي‌كنند، و آن اين است كه «آمريكا تحريم‌هاي خود عليه ايران در مسائل حقوق بشر و مسائل حمايت از تروريسم را رها نخواهد كرد و حتي آن‌ها را توسعه نيز خواهد داد.»۵ و۶ و۷ و۸  در همان حين مذاكرات و توافق نيز مقامات آمريكايي‌ اين گزاره را به انحاء مختلف بيان كردند. جك لو، وزير خزانه‌داري آمريكا در اين‌باره گفت: «حفظ معماري تحريم‌ها در حين فراهم آوردن تخفيف از طريق معافيت‌هاي تحريمي، شرط دوم ما (يعني برخورداري از توانايي بازگرداندن تحريم‌ها در صورت عدم پايبندي ايران به تعهداتش) را تقويت مي‌كند.»۹ كريس بك ماير، معاون هماهنگ‌كننده‌ي سياست تحريم‌هاي وزارت خزانه‌داري آمريكا نيز به صراحت گفت: «با توافق هسته‌اي همه‌ي تحريم‌هاي ما عليه ايران برداشته نخواهد شد. تحريم‌هايي وجود دارد كه به‌علت حمايت ايران از تروريسم اعمال شده است. اين تحريم‌ها به قوت خود باقي خواهند ماند. تحريم‌هاي مربوط به نقض حقوق بشر در ايران نيز همچنان باقي خواهند ماند. تحريم‌هايي وجود دارد كه به حمايت ايران از رژيم بشار اسد، رئيس‌جمهور سوريه، مربوط است و اين تحريم‌ها نيز باقي خواهند ماند.»۱۰

از اين زاويه، آمريكايي‌ها حتي از برجام به‌عنوان سكويي براي مشروعيت‌دادن به تحريم‌هاي خود عليه ايران استفاده كرده‌اند. نمونه‌ي بارز آن در سخنان تام مالينوفسكي، مشاور وزيرخارجه‌ي در امور دموكراسي، حقوق بشر و كار آمريكا قابل مشاهده است: «تحريم‌هاي تحميل شده عليه ايران در پاسخ به تجاوزات اين كشور به حقوق بشر بي‌توجه به توافق منعقد شده ايران و شش كشور ديگر باقي خواهد ماند.»۱۱ موضوع «بي‌توجه به توافق هسته‌اي بين ايران و غرب» دقيقا آن «مشروعيت» نامشروعي است كه آمريكايي‌ها ادعا مي‌كنند به‌واسطه‌ي برجام آن را تحصيل كرده‌اند. استدلال آن‌ها نيز اين است، آنچه توافق در خصوص آن سكوت كرده، «مشروعيت دارد.» مالينوفسكي اينگونه اين سياست دولت آمريكا را بيان مي دارد كه «بي‌توجه به نتيجه گفت‌وگوهاي ايران، ما در حال ادامه دادن ايستادگي در مسئله‌ي حقوق بشر در ايران هستيم. اگر هر تحريمي به‌واسطه‌ي توافق از بين برود، تحريم‌هاي حقوق بشر باقي خواهند ماند.»۱۲
 
* تفسير پذيري برجام به عنوان نقطه‌ي فشار بر ايران
يكي از پيامدهاي شتاب‌زدگي و عجله در امضاي توافق، غفلت از جزئياتي است كه اتفاقا مي‌تواند در فرايند اجراي يك توافق‌نامه نقش كليدي داشته باشد. عدم جزئي‌نگري در متن برجام نيز موجب شد كه امكان تفسيرپذيري به‌عنوان نقطه‌ضعفي در گفت‌وگوها و بعد از آن در متن توافق خود را نشان دهد. يك نمونه آن اظهاراتي شبيه «عدم التزام ايران به روح برجام» توسط رئيس‌جمهور آمريكا بود. به‌صورت بديهي مسئله‌اي به‌نام «روح برجام» در هيچ‌كجاي اين سند قيد نشد و طبيعي هم بود كه قيد نشود، اما آمريكايي‌ها آن را دستاويزي براي تمديد تحريم‌هاي سابق  و غيرهسته اي خود عليه ايران كردند.

مجموعه طرح | «تاييد مشروط برجام»
باراك اوباما در حاشيه‌ي نشست امنيت هسته‌اي واشنگتن، با بيان موضوع هراس شركت‌هاي بين‌المللي براي ورود به ايران، مسئله‌ي التزام به روح توافق را براي اولين بار اينگونه بيان كرد: «من هميشه گفته‌ام كه نمي‌توانم قول بدهم كه ايران از فرصت فراهم شده در اين رهگذر براي ورود مجدد به جامعه‌ي بين‌الملل استفاده كند. ايران تاكنون متن توافق را رعايت كرده است، اما روح توافق، مستلزم اين است كه ايران به جامعه‌ي جهاني و شركت‌ها سيگنال‌هايي بفرستد مبني بر اينكه اقدام به انجام طيفي از اقدامات تحريك‌آميزي كه شركت‌ها را هراسان مي‌كند، نخواهد كرد.»۱۳ باج‌خواهي‌هاي موشكي و مسائل منطقه‌اي نيز در همين چارچوب مي‌گنجد.

از سويي ديگر، مقامات آمريكايي با علم به تأثيرپذيري رفتار برخي از نخبگان و سياسيون داخل كشور، نسبت به وضع و تشديد تحريم‌ها با جديت بيشتري رفتار كردند. به‌عبارتي در اين طرف، وقتي آمريكايي‌ها با پيام‌هاي مطلوب خود در خصوص تأثيرگذاري تحريم‌ها مواجه شدند، طبيعتا سبب شد تا آن‌ها براي وضع تحريم‌هاي جديد عليه ايران و البته سخت‌تر از قبل متقاعد شوند. اوباما حتي در پاسخ به گروه تندرويي كه به سياست بازداشتن ايران از توسعه صنعت هسته‌اي از طريق اقدام نظامي معتقد بودند، اينگونه اظهارات برخي از مقامات داخلي ايران -كه براي توجيه نواقص و معايب، تحريم‌ها را به‌عنوان عامل ناكارآمدي اقتصادي قلمداد مي‌كردند- را يادآوري مي‌كرد و اين گروه را متقاعد كرد كه سياست تحريم‌ها پاسخ مثبت داده است. اوباما پس از قرائت بيانيه‌ي‌ پاياني مذاكرات هسته‌اي ايران در لوزان سوييس، در ۱۴ فروردين ۱۳۹۴ در رابطه با مذاكرات هسته‌اي با ايران تصريح كرد: «ما جهان را براي اعمال شديدترين تحريم‌ها در تاريخ متحد كرديم؛ تحريم‌هايي كه تأثير چشم‌گيري بر اقتصاد ايران گذاشت. البته تحريم‌ها به‌تنهايي نمي‌توانست برنامه‌ي هسته‌اي ايران را متوقف كند اما به بازگشت ايران به ميز مذاكره كمك كرد.»۱۴
 
* فشار از طريق پيوستن ايران به نهادهاي بين‌المللي اقتصاد
يكي از موضوعات ديگري كه در يكي دو سال اخير و با به سرانجام رسيدن مذاكرات هسته‌اي بسيار پر رنگ بوده است، «پيوست اقتصاد كشور به برجام»، به‌منظور تغيير رفتار و تغيير سيرت جمهوري اسلامي بوده است. جند ماه پيش، استفان مول، مسئول اجراي برجام در آمريكا، در جلسه استماع كميته‌ي بانك‌داري سنا صراحتا به اين مسأله اشاره كرد و گفت: «ايران براي اينكه به طور كامل از فرصت‌هاي اقتصادي ايجاد شده (در توافق هسته‌اي) بهره‌مند شود، بايد مسائل داخلي‌اش را كه در تصميم‌گيري‌هاي اقتصادي در سطح بين‌المللي اثرگذار است، حل كند. اين مسائل شامل عدم وجود شفافيت در بخش‌هاي مالي و تجاري، همچنين اقدامات تحريك‌آميز مانند آزمايش مكرر موشك‌هاي باليستيك، حمايت دولتي از تروريسم و بازداشت اتباع داراي تابعيت مضاعف مي‌شود.» دنيس راس كه از سوي اوباما به‌عنوان هماهنگ‌كننده‌ي امور مناسبات آمريكا و ايران منصوب شده ‌است نيز در اين‌باره اذعان كرد: «ايرانيان احتمالا مي‌خواهند با ايجاد اصلاحات، گشايش اقتصادي ايجاد كنند اما چيزي كه از هنگام امضاي توافق هسته‌اي مشخص شده اين است كه به لحاظ فرهنگي و اجتماعي تقريبا هيچ‌‌چيز تغيير نكرده است. ضمن اينكه احتمال ندارد اين موارد و سياست‌هاي كلي‌تر ايران به اين زودي‌ها تغيير يابند. براي حركت به جلو، اگر ما بخواهيم شاهد تغييرات مطلوب‌تر در داخل ايران و سياست‌هاي كمتر تهاجمي در منطقه باشيم، مي‌بايست همان منطقي را كه براي كشاندن اين كشور به پاي ميز مذاكرات استفاده كرديم، اعمال كنيم: كاري كنيم كه ايران براي رفتارهاي بدش در منطقه بهاي سنگيني پرداخت كند»

آمريكايي‌ها سعي مي‌كنند، توسعه‌ي اقتصادي ايران را در گرو ملحق شدن به سازمان‌ها و نهادهاي بين‌المللي اقتصادي معنا كنند. اين موضوع سبب شده است تا به نوعي ديگر به ايران فشار آورده شود، چراكه از نظر غرب در صورتي نظام اقتصادي ايران مي‌تواند در چارچوب مطمح نظر اين سازمان‌ها قرار گيرد و متعاقبا از تسهيلات آن‌ها بهره مند شود كه ايران دست به «تعديل ساختاري» بزند.



آمريكايي‌ها سعي مي‌كنند، توسعه‌ي اقتصادي ايران را در گرو ملحق شدن به سازمان‌ها و نهادهاي بين‌المللي اقتصادي (به‌طور دقيق سازمان‌هاي مطمح نظر اجماع واشنگتن، سازمان تجارت جهاني، صندوق بين‌المللي پول و به‌طور كلي سيستم برتوون وودز) معنا كنند. اين موضوع سبب شده است تا به نوعي ديگر به ايران فشار آورده شود، چراكه از نظر غرب و سازمان‌هاي اقتصادي فوق‌الاشاره، در صورتي نظام اقتصادي ايران مي‌تواند در چارچوب مطمح نظر اين سازمان‌ها قرار گيرد و متعاقبا از تسهيلات آن‌ها بهره مند شود كه ايران دست به «تعديل ساختاري» بزند. موضوع «تعديل ساختاري» نيز به قدري موسع است كه حتي ممكن است برخي سؤالات سازمان تجارت جهاني مربوط به نظام قضايي و فرآيندهاي دادرسي كشور را شامل شود.
 
* فرجام سخن
آنگونه كه مسئولين امر گفته بودند قرار بود مطابق سند برجام، تحريم‌هاي آمريكا و غرب عليه ايران لغو شود و به تبع آن، مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم حل شود. اما نه تنها تحريم‌ها عليه ايران لغو نشده است، كه ماهيت جديد هم به خود گرفته است. مشكلات اقتصادي كشور نيز همچنان به قوت خود باقي است. شايد به‌همين دليل بود كه رهبر انقلاب، در فراز پاياني «سند صيانت»، صراحتا به همين موضوع اشاره كرده و فرمودند: «همان‌طور كه در جلسات متعدّد به آن‌جناب و ديگر مسئولان دولتي يادآور شده و در جلسات عمومي به مردم عزيزمان گوشزد كرده‌ام، رفع تحريمها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملّت ايران كار لازمي است، ليكن گشايش اقتصادي و بهبود معيشت و رفع معضلات كنوني جز با جدّي گرفتن و پيگيري همه‌‌جانبه‌ي اقتصاد مقاومتي ميسّر نخواهد شـد. اميد است كه مراقبت شود كه اين مقصود با جدّيّت تمام دنبال شود و بخصوص به تقويت توليد ملّي توجّه ويژه صورت گيرد و نيز مراقبت فرماييد كه وضعيّت پس از برداشته شدن تحريمها، به واردات بي‌رويّه نينجامد، و بخصوص از وارد كردن هرگونه مواد مصرفي از آمريكا جدّاً پرهيز شود.»

modafehaneharam

۲۴۹ بازديد


????متن شبهه:

 " لطفا اين مطلب را بخوانيد ومنطقي برداشت كنيد "
اگر در سالهاي جنگ كسي به يك ايراني ميگفت روزي ميرسد شما براي نظافت خيابان هاي عراق همديگر را هل مي دهيد و مي خواهيد اين افتخار به شما برسد،حتي اگر به جرم ستون پنجم عراق دستگير نميشد، ممكن بود با شعارهاي كوبنده جنگ جنگ تا پيروزي، مرگ بر صدام ضد اسلام، راه قدس از كربلا مي گذرد روبرو شود........

هيچ رژيمي نمي تواند بدون حمايت مردمش هشت سال بجنگد و نبايد ترديد كرد كه مردم عراق صدام را در جنگ عليه ايران پشتيباني كردند. از نجف و كربلا گرفته تا بصره و بغداد.....
روي صحبت من با آن آدم احمقي است كه پرچم ايران و عراق را بهم گره زده و در خيابان هاي عراق مي گرداند!!

جنگي بي تعارف، خونين و خسارت بار كه هر خانواده ايراني از آن هنوز زخمي به تن يا دل دارد. عراقي ها نه فقط بمباران شيميايي كردند بلكه به زنان و دختران زخمي ايراني در خرمشهر تجاوز كردند، جنازه دختر ايراني را لخت كردند و در كنار رودخانه اروند به نمايش گذاشتند و رقص و پايكوبي كردند و در سوسنگرد هم دختران دبيرستاني را به يغما بردند كه فقط خدا ميداند اكنون آن دختران كجا هستند و به چه سرنوشتي گرفتار شدند.(خلاصه شده)


????پاسخ شبهه:
 
1⃣ما با عراق جنگ نكرديم بلكه از سرزمين خودمان دفاع كرديم وهر ملت غيرتمندي كه به كشورش حمله شود دفاع خواهد كرد حتي اگر به قيمت ميليون ها كشته و مجروح و معلول باشد.
اينكه نويسنده اين متن، الان به فكر دريافت غرامت از عراق افتاده (ان هم در زماني كه دولت جديد عراق، براي پرداخت غرامت اعلام امادگي كرده است) چند سوال را به ذهن ميرساند:

️ 1.چرا فقط براي دريافت غرامت از عراق اشك تمساح مي ريزد، حال انكه ايرانيان هنوز از انگليسي ها و روسها و امريكايي ها، غرامت جنگ جهاني اول و دوم را هم نگرفته اند. (در جنگ جهاني اول، بيش از نصف مردم ايران در اثر قحطي هاي ساختگي انگليسي ها جان دادند و در جنگ دوم، تمامي زيرساختهاي كشور براي چندين سال در خدمت متفقين قرار گرفت و هزاران تن از ايرانيان در اثر حملات مستقيم يا قحطي ها جان سپردند)

2.چرا نويسنده از دريافت غرامت از چپاول منابع و اموال ايران در عصر   محمدرضاشاه توسط امريكا و مصادره حسابهاي بلوكه شده ايران پس از انقلاب، به جرم انقلاب كردن، سخن نمي گويد؟ غرامت هاي گزافي كه هر يك چندين برابر غرامت جنگ تحميلي است!
 هر انسان خردمندي درك مي كند كه حمايت ايران از محور مقاومت، هم از بعد ️انساني است، هم ️اسلامي و هم ️ملي.
و حتي اگر نه با ملاك انسانيت، و نه با ملاك مسلماني،اين حمايتها را نسنجد، با يك دودوتا چهارتاي عقلي، بايد بفهمد كه اين ملتها، عمق استراتژيك ايران هستند و سپر بلاي ما در برابر دشمن وهابي و صهيونيستي.
كه اگر در آنجا براي ما نجنگند، بايد مثل 8 سال جنگ در خرمشهر و دزفول و اصفهان و تهران، با دشمن مان بجنگيم.انها با دشمنان ما مي جنگند تا نويسنده، در اتاق گرم و نرم خود، زير سايه امنيت جمهوري اسلامي، اراجيف بنويسد.
ما شيعيان يك امت واحدي هستيم كه در مقابل دشمنان مستكبر وقدرتمند بايد به فكر مصالح همديگر باشيم .

2⃣بسياري از عراقيهاي ناراضي خود را تسليم ما كرده و داوطلبانه همراه با مجاهدان عراقي، تيپ "بدر" را عليه رژيم بعث ايجاد و به نفع ايران به ميدان رفته و شهيد شدند

3⃣مسايل اعتقادي و مذهبي هر كشور و مليت براي آن ملت مهم و ارزشي هست،
ضمن اينكه اماكن مقدس مانند مكه و يا عتبات عاليات متعلق به كل مسلمين و شيعيان هست، تنها متعلق براي مسلمين و شيعيان همان كشور نيست.
اگر هزينه ي بابت بازسازي حرمين ميشود در واقع اين رفاه و تامين امكانات شامل  زائرين خود ما هم ميشود.
هزينه ها غالبا از طريق نذوراتي هست كه عاشقان ائمه با رضايت و ميل خود به اين اماكن هديه ميكنند،پس نيازي نيست شما حرص جيب كساني رو بخوريد كه خودشان با رضايت و جان و دل اين نذورات را اهدا ميكنند.
و اگر دولت اسلامي نيز كمك به اين اماكن كنند باز جز وظايف يك دولت اسلامي ست كه براي حفظ شعائر دينيش عمل كند.
اگر ده هزار نفر در بازسازي حرمين مشغول كار هستند،اين امر خود باعث خرسنديست.
كه باعث اشتغال زايي شده و باز پول آن در جيب ايرانيان رفته است.
شما كه دولت ومردم عراق را قاتل پدرانمان ميدانيد آيا واقعا آنقدر فاقد درك سياسي هستيد كه نميتوانيد فرق بين دولت فعلي عراق و صدام را بفهميد؟يا حساب حزب بعث را از مردم عراق جدا كنيد؟؟!شما كه اينقدر به فكر قربانيان جنگ هستيد چرا اين نفرت را نثار مسبب وارباب  اصلي صدام يعني آمريكا   نميكنيد؟

منبع:فرقان سايبري

نشر اين پيام صدقه جاريه است.

???? ???? ???? ???? ???? ???? ???? ????
نشر مطلب با ذكر منبع بلامانع و نشانه پايبندي به اخلاق اسلامي است

khamenei

۲۵۲ بازديد

????پيام رهبر انقلاب اسلامي در پي حوادث دردناك شهادت زائران در عراق و تصادف قطار؛
???? دغدغه حل ريشه‌اي اين مصائب دردناك بايد اولويت مسئولان باشد

????متن پيام رهبر انقلاب اسلامي به اين شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحيم
▪️حادثه‌ي تلخ و اندوهبار شهادت دهها نفر از زوّار ايراني و غير ايراني حضرت سيدالشهداء عليه‌السلام در عراق و نيز حادثه‌ي دردناك تصادف قطار كه به جان‌باختن و آسيب‌ديدگي جمعي از مسافران و زوّار حضرت ابي‌الحسن‌الرضا عليه‌السلام انجاميد، اينجانب را همچون ديگر هم‌ميهنان و خانواده‌هاي عزادار، مصيبت‌زده كرد.
▫️در حادثه‌ي اول، گروههاي جنايتكار و شقاوت‌بار تكفيري كه راه‌پيمائي عظيم اربعين و امنيت بي‌نظير زائران حسيني، چشم آنان را كور و توطئه‌هاي خباثت‌آلود آنان را خنثي كرده است، به انتقام بزدلانه و فجيع دست زدند و بار ديگر چهره‌ي خبيث و مَنيّت پليد خود را به همه نشان دادند. از مناطق ديگر جهان همچون نيجريه و پاكستان و افغانستان نيز خبرهاي تلخ و تكان‌دهنده از جنايات هم‌مسلكان آنها مي‌رسد و خطر جريان تكفيري و دولت‌هاي حامي آنان را بار ديگر به همه‌ي مسلمانان و دلسوزان گوشزد مي‌كند.
▪️در حادثه‌ي دوم نيز #قصور يا تقصير و #بي‌تدبيري دست‌اندركاران خانواده‌هائي را داغدار كرد و موجب جان‌باختن و آسيب‌ديدگي جمعي از مردم عزيزمان شد.
▫️اينجانب ضمن طلب رحمت و مغفرت الهي براي درگذشتگان و دعا براي شفاي آسيب‌ديدگان و عرض تسليت به خانواده‌هاي آنان، از مسئولان و دست‌اندركاران در هر دو بخش داخلي و خارجي مي‌خواهم كه از اين حوادث دردناك به آساني عبور نكنند و دغدغه‌ي حلّ ريشه‌ئي اين مصائب و امثال آن از مسائل مردم را در صدر اولويت‌هاي خود قرار دهند و اكنون نيز همه‌ي تلاش خود را براي علاج مصدومان و انتقال جان‌باختگان و كاستن از مصائب داغداران به كار برند.

سيّد علي خامنه‌اي
۶ آذر ۱۳۹۵

☑️مطالب‌درباره‌رهبرانقلاب

modafehaneharam

mazhabi

۲۴۸ بازديد

دلايل عقلي و نقلي وجوب امر به معروف و نهي از منكر

بحث امر به معروف و نهي از منكر از ديرباز مورد توجه عالمان و صاحب‌نظران علوم و معارف اسلامي بوده است. در اين ميان، فقيهان توجه ويژه‌اي به اين فريضه داشته و در آثار فقهي خود فصلي را به اين بحث اختصاص داده‌اند. پيوند بحث نظارت در جامعه اسلامي با بحث امر به معروف و نهي از منكر موجب شد كه نمونه‌اي از تلاش و مجاهدت علمي يكي از فقهاي معاصر در اين بحث را برگزيده، بخش كوچكي از آن را ترجمه كنيم و در اختيار خوانندگان عزيز مجله قرار دهيم. در اين بحث كه درباره «دلايل نقلي و عقلي وجوب امر به معروف و نهي از منكر» به رشته تحرير درآمده، آيت الله سيدمحسن خرازي استاد محترم حوزه علميه قم به موشكافي دقيق آيات، روايات و دلايل عقلي مطرح شده از سوي فقهاي برجسته پرداخته و وجوب عقلي اين فريضه اساسي را اثبات نموده و دلايل نقلي را اجمالاً ارجاع به حكم عقل مي‌شمارد. معمولاً مباحث فقهي به زبان عربي بسيار روان‌تر ارايه مي‌شود و برگردان آن به زبان فارسي از سهولت و رواني آن مي‌كاهد. اميد آنكه مورد استفاده علاقمندان قرار گيرد.

mazhabi

۲۷۲ بازديد

پنج نشانه از برتري نظم منطقه‌اي ايران بر آمريكا

آمريكا براي منطقه‌ي غرب آسيا نقشه داشت... وزيرخارجه‌ي آمريكا آن روز آمد گفت كه «ما ميخواهيم يك خاورميانه‌ي بزرگ درست كنيم»... خاورميانه‌ي بزرگ يعني يك منطقه‌اي از حدود پاكستان تا مديترانه... آمريكا براي همه‌ي اين منطقه يك نقشه‌ي كلّي كشيده بود كه همه‌ي اينها را با محوريّت اسرائيل توي مشت نگه‌دارد؛ خاورميانه‌ي بزرگ يعني اين. امروز وضع اين خاورميانه‌ي بزرگِ آن وزيرخارجه -كه بيچاره يك خانمي هم بود كه اين حرف را زد- به جايي رسيده كه اينها در قضيّه‌ي سوريه مانده‌اند، در قضيّه‌ي عراق مانده‌اند، در قضيّه‌ي لبنان مانده‌اند، در قضيّه‌ي شمال آفريقا مانده‌اند، در قضيّه‌ي ليبي پا در گِل مانده‌اند، در قضيّه‌ي يمن خودشان را وارد قضيّه كرده‌اند [امّا] مانده‌اند؛ اين وضع سياسي بين‌المللي آمريكا است.(۱۳۹۵/۰۸/۱۲)

تحولات جهان عرب كه از سال ۲۰۱۱ شروع شد، ضربه‌ي شديدي بر نظم آمريكايي حاكم بر منطقه وارد كرد. در اين دوران، بازيگران منطقه‌اي بعد از مدت‌ها به‌دنبال تغيير نظم حاكم و پيگيري نظم مورد نظر خود بودند. در واقع تا اوايل سال ۲۰۰۰ ميلادي، آمريكا نظم مورد نظر خود را در منطقه به‌خوبي به اجرا گذاشته بود، اما در اين سال اولين ضربه‌ي جدي به اين نظم وارد شد و نظاميان رژيم صهيونيستي كه با حمايت آمريكا در جنوب لبنان بودند، مجبور شدند اين منطقه را ترك كنند و به اين صورت اولين شكست آمريكا رقم خورد. پس از اين شكست، شكست‌هاي بعدي در عراق و افغانستان نيز رقم خورد. در سال ۲۰۰۶ نيز حزب‌الله لبنان در جنگ ۳۳روزه موفق شد استراتژي آمريكا در منطقه را شكست دهد. نهايتاً با شروع موج بيداري اسلامي در سال ۲۰۱۱ روند شكست‌هاي آمريكا در منطقه تسريع شد.

اما در مقابل نظم مورد نظر آمريكا، نظم ايران قرار دارد كه مبتني بر تقويت محور مقاومت و امنيت منطقه‌اي است. ايران در يك دهه‌ي اخير به‌دنبال برقراري نوعي نظم منطقه‌اي است كه در آن به‌جاي آنكه بازيگران فرامنطقه‌اي محور باشند، كشورهاي منطقه با همكاري يكديگر امنيت در منطقه را ايجاد مي‌كنند. استراتژي ايران در اين سال‌ها همواره حمايت از ملت‌هاي منطقه و مخالفت با دخالت در امور داخلي كشورهاي ديگر بوده است. با شروع بيداري اسلامي در منطقه، نظم مورد نظر ايران نيز شكل جديدي به خود گرفت. در واقع بيداري اسلامي باعث تغيير ژئوپليتيك منطقه‌اي شد و نوعي جديد از بازيگران را در منطقه مطرح كرد. بنابراين آمريكا كه نظم مورد نظر ايران را رقيب اصلي خود ديد، با خلق چندين بحران سعي كرد تا از پيروزي نظم مبتني بر نظام‌هاي مردم‌سالار جمهوري اسلامي جلوگيري كند. براي اين منظور، آمريكا در چهار كشور عراق، سوريه، يمن و لبنان به‌طور خاص برنامه‌ي راهبردي داشت، اما نتيجه آن‌گونه كه اتاق‌فكرهاي آمريكا پيش‌بيني كرده بودند، رقم نخورد.

* جنگ عراق و سوريه
آمريكا به‌همراه برخي كشورهاي منطقه‌اي كه مجريان نظم مورد نظر آمريكا در جهان اسلام هستند، سعي كردند دو كشور عراق و سوريه را كه در استراتژي‌هاي منطقه‌اي جمهوري اسلامي ايران جايگاه ويژه‌اي دارند، مورد هدف قرار دهند. سوريه در سال‌هاي متوالي از سويي همچون خاكريزي گسترده در مقابل تجاوزات صهيونيست‌ها پايداري كرده است تا مانع گسترش خطر اسرائيل شود و از سوي ديگر، مسيري امن و كانالي مطمئن براي حمايت و پشتيباني از حزب‌الله لبنان و حماس و جهاد و ساير گروهاي فلسطيني بوده است. به همين دليل است كه سيد حسن نصرالله مي‌گويد: «اگر سوريه سقوط كند، مقاومت محاصره خواهد شد و اسرائيل به لبنان خواهد آمد و همه‌ي دستاوردهاي مقاومت از بين خواهد رفت. سوريه كمر مقاومت است و مقاومت نمي‌تواند همين‌طور تماشاچي باشد و ببيند كه اين كمر شكسته مي‌شود.»۱

هدف آمريكا اين بود كه با بركناري دولت سوريه، ايران را تحت فشار قرار دهد و نظم منطقه‌اي مورد نظر خود را بر همه‌ي كشورها تحميل كند. اما ورود مقاومت لبنان و نيروهاي مستشاري ايران به سوريه باعث شده است كه تروريست‌ها اكنون در دو شهر حلب و رقه، تحت محاصره‌ي شديد ارتش سوريه قرار بگيرند و آمريكا مجبور به آمدن پاي ميز مذاكره شود


اما مقاومت گسترده‌ي مردم دو كشور باعث شد تا در هر دو كشور نقشه‌هاي دشمنان شكست بخورد. در واقع هدف آمريكا اين بود كه با بركناري دولت سوريه، ايران را تحت فشار قرار دهد و نظم منطقه‌اي مورد نظر خود را بر همه‌ي كشورها تحميل كند. اما ورود مقاومت لبنان و نيروهاي مستشاري ايران به سوريه باعث شده است كه تروريست‌ها اكنون در دو شهر حلب و رقه، تحت محاصره‌ي شديد ارتش سوريه قرار بگيرند و آمريكا مجبور به آمدن پاي ميز مذاكره شود؛ آن‌هم با قبول برخي از شروطي كه جمهوري اسلامي براي اين مذاكرات تعيين كرده است.

* جنگ يمن و شكست عربستان
جايگاه استراتژيك يمن و تسلط اين كشور بر تنگه‌ي استراتژيك باب‌المندب باعث شد تا آمريكا اين كشور را به‌دليل منافع رژيم صهيونيستي، مورد فشار قرار دهد. مجموعه جزاير يمن كه در مالكيت جغرافيايي و قلمرويي يمن است، يكي از دلايل توجه غرب و اسرائيل به يمن است. بني گانتس، رئيس سابق ستاد كل ارتش رژيم صهيونيستي، گفته است: «باب‌المندب و مسيرهاي دريانوردي از برنامه‌ي هسته‌اي ايران براي اسرائيل نگران‌كننده‌تر هستند.» وي با اين جمله نگراني رژيم صهيونيستي را از وجود كشوري قوي و مستقل كه اداره‌ي اين گذرگاه مهم را در دست داشته باشد و نيز تهديدات مستقيمي كه براي اين كشور دارد، نشان داد.۲ پس از فرار منصور هادي رئيس‌جمهور مستعفي يمن و ورود انصارالله به صنعا، آمريكا، عربستان و رژيم صهيونيستي به‌شدت نگران روي كار آمدن يك دولت مستقل در يمن شدند كه منافع آن‌ها را با تهديد مواجه خواهد كرد. ازاين‌رو از فروردين ۹۴ به اين كشور حمله كردند و به‌دنبال پيروزي سريع و برق‌آسا بودند. اما پس از هجده ماه نه‌تنها هيچ پيروزي‌اي به دست نيامده، بلكه مرزهاي جنوبي عربستان نيز با تهديد انقلابيون يمن مواجه شده است. در اينجا نيز آمريكا نگران نفوذ ايران بود؛ چرا كه نيروهاي انصارالله همواره خود را بخشي از محور مقاومت و دنباله‌ي حزب‌الله لبنان معرفي كرده بودند. روزنامه‌ي «نيويورك‌تايمز» چاپ آمريكا با انتشار گزارشي در مورد وضعيت يمن اعلام كرد پيروزي حوثي‌ها در يمن به‌نوعي پيروزي ايران عليه آل‌سعود است. اين روزنامه در ادامه‌ي گزارش خود افزود: آل‌سعود بداند كه ايران اكنون به قدرتي عظيم در خاورميانه تبديل شده است. عربستان ديگر نمي‌تواند ليدر جهان اسلام باشد. روزنامه‌ي «نيويورك‌تايمز» تأكيد كرد اكنون ايران مي‌تواند ليدر جهان اسلام باشد. اگر رهبري جهان اسلام به دست ايران بيفتد، بي‌شك تهديدي براي اسرائيل خواهد بود.۳

ناصر قنديل، تحليلگر و كارشناس برجسته‌ي مسائل لبنان و منطقه، اعلام حمايت سعد الحريري از نامزدي ميشل عون در انتخابات رياست‌جمهوري اين كشور را موفقيتي بزرگ براي حزب‌الله دانست و تأكيد كرد كه اين موفقيت را بايد همسنگ پيروزي حزب‌الله در جنگ ۳۳روزه با رژيم اشغالگر اسرائيل در جولاي ۲۰۰۶ ميلادي تلقي كرد.


* تنش در روابط مصر و عربستان
مصر و عربستان كه هر دو از متحدان آمريكا محسوب مي‌شوند، در ماه‌هاي اخير وارد نوعي تنش شده‌اند. عربستان براي سقوط محمد مرسي در مصر، ميلياردها دلار هزينه كرد تا نظاميان به رهبري عبدالفتاح السيسي را به قدرت برساند و براي تثبيت جايگاه السيسي نيز هزينه‌هاي زيادي كرد. هرچند السيسي با اعلام موافقت خود با توافقنامه‌ي تيران و صنافير وفاداري خود را به رياض اعلام كرد، اما ديري نپاييد كه معادلات طور ديگري رقم خورد و كنفرانس گروزني كه با شركت علماي مصري انجام گرفت، تير خلاص را به روابط رياض و قاهره زد؛ چراكه در اين كنفرانس، وهابيت را به‌عنوان فرقه‌اي خارج از اهل سنت تعريف و آن را عامل تفرقه در جهان اسلام معرفي كردند. اما اين پايان ماجرا نبود. مصر از پيش‌نويس قطعنامه‌ي روسيه درخصوص سوريه حمايت كرد؛ پيش‌نويسي كه حكومت آل‌سعود از مخالفان سرسخت آن بود. عبدالله المعلمي، نماينده‌ي عربستان در سازمان ملل، اعلام كرد كه رأي مثبت مصر به پيش‌نويس طرح روسيه، براي آل‌سعود «دردناك» بود. اين اقدام قاهره سبب شد شركت ملي نفت عربستان ارسال هفت‌صد هزار تن محصولات نفتي به مصر را در ماه جاري ميلادي متوقف كند. مصر يكي از حاميان دولت سوريه بوده و در ماه‌هاي اخير مخالفت خود را با سياست‌هاي غرب و عربستان در سوريه اعلام كرده است. در سوريه موضع مصر بسيار به ايران نزديك شده است و كارشناسان نويد گشايش در روابط دو كشور را داده‌اند. در واقع عربستان تلاش‌هاي زيادي كرد تا با كمك‌هاي ميلياردي به مصر، اين كشور را با خود در پرونده‌هاي مهم منطقه‌اي همراه كند، اما مصر نه در يمن و نه در سوريه با عربستان همراه نشد و به‌نوعي سياست‌هاي ايران در مورد اين دو بحران را در پيش گرفت.

* پيروزي حزب‌الله در عرصه داخلي لبنان
لبنان در سي ماه گذشته به‌دليل اختلافات داخلي با خلأ رئيس‌جمهور مواجه بوده است. گزينه‌ي مورد نظر حزب‌الله و به‌طور كلي ۸ مارس (حزب‌الله، جنبش امل و جريان آزاد ملي) ميشل عون بود كه سعد حريري به‌عنوان هم‌پيمان عربستان، مخالف اين گزينه بود و باعث ناكامي پارلمان در انتخاب رئيس‌جمهور شده بود. البته اين بحران سياسي بود و بيشتر به‌دليل بحران سوريه به وجود آمده بود. حريري به‌عنوان نماينده‌ي عربستان، آمريكا و فرانسه، به‌دنبال آن بود كه انتخاب رئيس‌جمهور را تا سقوط بشار اسد طول دهد، اما پيروزي‌هاي ارتش سوريه با كمك ايران، روسيه و حزب‌الله باعث شد كه تروريست‌ها در سوريه به‌تدريج عقب‌نشيني كنند. آن‌ها اكنون در مرزهاي شمالي مستقر هستند و اين به‌معناي آن است كه نقشه‌ي آمريكا و هم‌پيمانانش براي بركناري دولت قانوني سوريه شكست خورده است. به‌دنبال اين شكست، سعد حريري كه از لحاظ اقتصادي و سياسي فردي شكست‌خورده است، مجبور شد براي نجات خود در برابر گزينه‌ي حزب‌الله، شكست را قبول كند و از ميشل عون حمايت كند. ناصر قنديل، تحليلگر و كارشناس برجسته‌ي مسائل لبنان و منطقه، اعلام حمايت سعد الحريري از نامزدي ميشل عون در انتخابات رياست‌جمهوري اين كشور را موفقيتي بزرگ براي حزب‌الله دانست و تأكيد كرد كه اين موفقيت را بايد همسنگ پيروزي حزب‌الله در جنگ ۳۳روزه با رژيم اشغالگر اسرائيل در جولاي ۲۰۰۶ ميلادي تلقي كرد.۴

* بازيگران جديد
در كنار اين تحولات، كنشگران جديدي در عرصه‌ي منطقه در حال به وجود آمدن هستند. شايد تا پيش از اين، آمريكا قدرت‌ پيش‌بيني اين مسئله را نداشت. نيروهاي حشد الشعبي در عراق، شكل‌گيري جبهه‌اي موسوم به مدافعان حرم از بسياري از كشورهاي منطقه براي دفاع از سوريه و افزايش قدرت و پايگاه اجتماعي انصارالله يمن، نشانه‌هاي واضحي از شكل‌گيري اين كنشگران جديد منطقه هستند؛ كنشگراني كه مدل عمل سياسي آنان به الگوي مبارزاتي و عمل سياسي انقلاب اسلامي شباهت‌هاي زيادي دارد و حتي مي‌توان آن‌ها را مولود انقلاب اسلامي دانست.

گزارش‌هاي محرمانه حاكي از آن است كه اسرائيل و عربستان همكاري‌هاي تنگاتنگ اطلاعاتي براي مقابله با حزب‌الله، انصارالله و حشد الشعبي دارند. براساس گزارش پايگاه فرانسوي «اينتليجنس‌آنلاين»، هم‌اكنون ده‌ها سال است كه روابط بين اسرائيل با عربستان و ساير كشورهاي خليج‌فارس به‌صورت محرمانه وجود دارد.


تا پيش از بيداري اسلامي، حزب‌الله لبنان و گروه‌هاي فلسطيني با پيروزي‌هاي خود در برابر اسرائيل، منطق جمهوري اسلامي در منطقه را، كه همانا حمايت از امنيت منطقه‌اي بود، بر اسرائيل تحميل مي‌كردند. تحولات سال‌هاي اخير، بازيگران جديدي را نيز به اين عرصه وارد كرده است كه كشورهاي غربي به‌شدت از آن‌ها هراس دارند. گزارش‌هاي محرمانه حاكي از آن است كه اسرائيل و عربستان همكاري‌هاي تنگاتنگ اطلاعاتي براي مقابله با حزب‌الله، انصارالله و حشد الشعبي دارند. براساس گزارش پايگاه فرانسوي «اينتليجنس‌آنلاين»، هم‌اكنون ده‌ها سال است كه روابط بين اسرائيل با عربستان و ساير كشورهاي خليج‌فارس به‌صورت محرمانه وجود دارد، ولي به نظر مي‌رسد كه پس از توافق هسته‌اي ايران، اين روابط در روند تقويت و آشكارسازي قرار گرفته است. براساس اطلاعاتي كه در اختيار سايت «اينتليجنس‌آنلاين» قرار گرفته است، عوامل سرويس اطلاعاتي سعودي (GPI)، كه مسئول همكاري اطلاعاتي با «موساد» و «امان» هستند، هم‌اكنون در بهترين شرايط خود قرار دارند. هرگز چنين همكاري فعالي بين دو رژيم در زمينه‌ي «تجزيه‌وتحليل اطلاعات»، «اطلاعات انساني» و «رهگيري تكنولوژيكي» (سايبر) در ارتباط با ايران و جنبش‌هايي همانند حزب‌الله، انصارالله و يگان‌هاي «حشد الشعبي»، وجود نداشته است. همكاري بدون محدوديت بين رياض و تلاويو، محركي براي سرويس‌هاي اطلاعاتي ساير كشورهاي عربي جهت ايجاد و توسعه‌ي ارتباط با اسرائيل است.۵ اين امر نشان‌دهنده‌ي ميزان تأثيرگذاري اين گروه‌هاست.

در مجموع مي‌توان گفت كه با بررسي روند يك دهه‌ي اخير مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه نظم مورد نظر آمريكا در منطقه، نه‌تنها از قدرت پيشين برخوردار نيست، بلكه در عرصه‌هاي مختلف در برابر منطق و نظم ايران، شكست خورده است. آمريكا اكنون به اين نتيجه رسيده است كه منطقه‌ي غرب آسيا تغيير كرده است و ايران را نمي‌توان در نظم جديد منطقه‌اي كنار گذاشت. شايد يكي از دلايل اينكه آمريكا سياست چرخش به شرق آسيا را انتخاب كرده است، به شكست سياست‌هاي منطقه‌اي اين كشور مرتبط باشد

mazhabi

۲۴۲ بازديد

khamenei

۲۶۹ بازديد
گفت‌وگو با دكتر محمد جمشيدي:

آمريكا بعد از برجام هم تحريم‌ها عليه ايران را حفظ كرده است

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif انتخابات رياست‌جمهوري آمريكا و كشانده شدن بحث ميان كانديداها به نازل‌ترين بحث‌ها، اعتراضات فراواني در جامعه‌ي آمريكا به‌وجود آورده است. رهبر انقلاب نيز در ديدار نخبگان و استعدادهاي برتر علمي، رقابت‌هاي انتخاباتي در آمريكا و موضوعات مطرح ميان دو كانديدا را نمونه‌اي بارز و آشكار از نتايج نبود معنويت و ايمان در صاحبان قدرت در كشور آمريكا دانستند. در ديدار هفته‌ي گذشته نيز، با طرح دوباره‌ي اين موضوع فرمودند: «حقايقي كه اينها بر زبان راندند ديديد؟ شنيديد؟ اينها آمريكا را افشا كردند. چند برابر چيزهايي را كه ما مي‌گفتيم و بعضي باور نمي‌كردند و نمي‌خواستند باور كنند، خود اينها گفتند... ارزش‌هاي انساني در آن كشور نابودشده و لگدمال‌شده است.» در همين رابطه و براي واكاوي سياست‌هاي اين كانديداها در قبال ايران، پايگاه اطلاع‌رساني KHAMENEI.IR گفت‌وگويي با آقاي دكتر محمد جمشيدي، عضو هيئت‌علمي دانشكده‌ي حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، ترتيب داده است.
 
* اين دوره از انتخابات رياست جمهوري آمريكا، به صحنه‌اي براي نزاع‌هاي غيراخلاقي تبديل شده است كه نامزدها براي كسب رأي بيشتر، حتي پرده از روابط خصوصي يكديگر بر مي‌دارند، به‌نظر شما چه عوامل و دلايلي موجب شده كه سياست‌مداران آمريكا تا اين حد به‌سمت سقوط اخلاقي پيش بروند؟
تركيب دو عامل در اين مسئله مؤثر است. اول اينكه ما شاهد غلبه‌ي رفتارهاي پوپوليستي در داخل ايالات‌متحده‌ي آمريكا هستيم. در درون دموكرات‌ها، برني سندرز نماينده‌ي پوپوليسم بود و در داخل جمهوري‌خواهان، دونالد ترامپ نماد اين پوپوليسم است. اين به‌معني آن است كه مردم عليه اليت‌هاي حاكم حركت مي‌كنند و آن فردي مي‌تواند رأي مردم را به دست بياورد كه مطابق با خواسته‌هاي آن‌ها صحبت كند.

عامل ديگر، ورود كانديدايي است كه از درون ساختار قدرت وارد نشده و از بيرون وارد اين كارزار شده است و به‌‌همين دليل نيز انتقادهاي جدي را به ساختار حاكميتي وارد مي‌كند. قبل از اين، افرادي وارد رقابت‌هاي انتخاباتي مي‌شدند كه يا سناتور و يا فرماندار ايالت‌ها بودند، اما اين اولين‌بار است كه شخصي مانند ترامپ با سابقه‌ي غيرسياسي وارد عرصه‌ي انتخابات رياست‌جمهوري آمريكا شده است. او يك سرمايه‌دار سفيدپوست كاملاً آمريكايي است. لذا وقتي فردي مانند وي برضد نظام حاكم و فسادهاي نهادينه‌شده در آن اقدام مي‌كند، مي‌بينيم كه كل نظام سياسي ايالات‌متحده، اعم از چپ و راست و حتي نومحافظه‌كاران و مخالفان جنگ، طرفدار كلينتون مي‌شوند و از او حمايت مي‌كنند.
يكي از مهم‌ترين چالش‌ها براي ايران، رفع تحريم‌هاست. در واقع تحريم‌ها به استراتژي ثابت آمريكا در قبال ايران تبديل شده و حتي برجام نيز مانع تداوم و پيگيري اين استراتژي نشده است. حتي واشنگتن به‌دنبال اين است تا تحريم‌ها را به حوزه‌هاي ديگر نيز تسري دهد و با عناوين ديگر تشديد كند.

در چنين شرايطي حوزه‌هاي شخصي افراد نيز مورد استفاده‌ي طرفين قرار مي‌گيرد و كانديداها سعي مي‌كنند با اين حرف‌ها يكديگر را كنار بزنند. پيش‌تر و در رقابت‌هاي دهه‌هاي قبل، بيل كلينتون حتي موارد بسيار بدتري از دونالد ترامپ داشت و در زمان رياست‌جمهوري مرتكب اعمال غيراخلاقي شده بود. حتي ترامپ در مناظره‌هاي انتخاباتي به اين امر اشاره كرد و گفت آن مواردي كه به من نسبت مي‌دهيد، بيل كلينتون آنها را انجام داده است. مجموعه‌ي اين عوامل موجب شده است دعواي انتخاباتي به سطح نازل و درگيري‌هاي شخصي كشيده شود و زماني كه نمي‌توانند حرف‌هاي هرچند پوپوليستي يكديگر را پاسخ دهند، به‌سمت خراب كردن شخصيت همديگر مي‌روند.

جالب است در رسانه‌هاي آمريكايي درباره‌ي ادبيات و رفتارهاي غيراخلاقي دونالد ترامپ ساعت‌ها بحث مي‌شود، اما اسناد ويكي‌ليكس در مورد اقدامات عملي هيلاري كلينتون كاملاً مورد غفلت قرار گرفته است. اين رفتارهاي متناقض به‌معناي اراده‌ي سياسي نظام ايالات‌متحده‌ي آمريكا براي ناديده گرفتن خطاي كلينتون است.
 
* افراد ناراضي و خسته از سيستم سياسي آمريكا، كه بخشي از آن‌ها به طرفداران ترامپ تبديل شدند، چه نقشي در آينده‌ي سياسي اين كشور خواهند داشت؟
به نظر مي‌رسد يك حركت اجتماعي در جامعه‌ي آمريكا بروز كرده است كه با پايان يافتن انتخابات و حتي با پيروزي كلينتون و شكست ترامپ به پايان نمي‌رسد. مردم آمريكا نسبت‌به سيستم سياسي اين كشور بدبين شده‌اند و احساس مي‌كنند كه نظام سياسي آمريكا آن‌قدر اليتيسم شده است كه جايي براي مردم وجود ندارد. اكنون كل نظام سياسي آمريكا، از جمله شخص رئيس‌جمهور، به طرفداري از كانديدايي برخاسته كه نماينده‌ي نظم حاكم است و حرف مردم در آن شنيده نمي‌شود. اين خلاف رقابت آزاد است.
 
* در چند مدت اخير، اظهارنظرهاي زيادي درباره‌ي آينده‌ي روابط ايران و آمريكا مطرح شده است. برخي انتخاب ترامپ و برخي انتخاب كلينتون را به نفع ايران مي‌دانند. از منظر راهبردي، آيا تفاوتي بين اين دو كانديدا در چگونگي مواجهه با ايران وجود دارد؟
بي‌شك تفاوت‌هايي وجود دارد. موضوع مهم براي ما اين است كه كدام‌يك از اين افراد فشار كمتري بر ايران ايجاد مي‌كنند. يكي از مهم‌ترين چالش‌ها براي ايران، رفع تحريم‌هاست. در واقع تحريم‌ها به استراتژي ثابت آمريكا در قبال ايران تبديل شده و حتي برجام نيز مانع تداوم و پيگيري اين استراتژي نشده است. حتي واشنگتن به‌دنبال اين است تا تحريم‌ها را به حوزه‌هاي ديگر نيز تسري دهد و با عناوين ديگر تشديد كند. بايد ببينيم كدام‌يك از اين افراد ظرفيت عملياتي كردن يا تداوم تحريم‌ها را دارند. فردي مي‌تواند اين كارها را انجام دهد كه قدرت اجماع كشور‌ها عليه ايران را داشته باشد و به نظر مي‌رسد هيلاري كلينتون در اين زمينه ظرفيت بيشتري دارد.

دونالد ترامپ به‌دليل شخصيت و ادبياتي كه دارد، سخت‌تر مي‌تواند كشورها را با خود همراه كند، اما كلينتون به‌دليل تجربه و رفتارهايي كه دارد، بيشتر مي‌تواند بازيگران بين‌المللي را به‌سمت آمريكا جذب كند و لذا توانايي فشار بيشتر بر ايران را دارد. از سوي ديگر، كلينتون اساساً در اين زمينه برنامه‌ريزي پيشيني دارد؛ يعني تشديد فشار بر ايران جزء سياست‌هاي اوست.
دونالد ترامپ به‌دليل شخصيت و ادبياتي كه دارد، سخت‌تر مي‌تواند كشورها را با خود همراه كند، اما كلينتون به‌دليل تجربه و رفتارهايي كه دارد، بيشتر مي‌تواند بازيگران بين‌المللي را به‌سمت آمريكا جذب كند و لذا توانايي فشار بيشتر بر ايران را دارد. از سوي ديگر، كلينتون اساساً در اين زمينه برنامه‌ريزي پيشيني دارد؛ يعني تشديد فشار بر ايران جزء سياست‌هاي اوست.

در حوزه‌ي منطقه‌اي، تعهد هيلاري كلينتون به رژيم صهيونيستي، عربستان و ديگر مرتجعين منطقه، بي‌بديل است. او به‌عنوان يكي از حاميان سرسخت رژيم صهيونيستي معرفي مي‌شود. اخيراً نيز جمعي از مشاوران كلينتون در نشستي با تكرار اظهارات ضدايراني، از عربستان حمايت كرده‌اند. نكته‌ي ديگر آن است كه هيلاري كلينتون اراده‌اي جدي براي مبارزه با داعش ندارد؛ به‌طوري‌كه در مناظره‌ها مجري را وادار كرد به وي تذكر دهد او تنها حرف‌ها و سياست‌هاي اوباما را تكرار مي‌كند. نكته‌ي مهم آن است كه از نظر كلينتون، تهديد ايران براي آمريكا بزرگ‌تر از داعش است و اين اشتباه بزرگي است كه متأسفانه آمريكايي‌ها مرتكب مي‌شوند. اين تلقي جهت‌دهي‌شده از محيط راهبردي، حتي برخلاف منافع ايالات‌متحده هم هست اما آن‌ها متوجه نمي‌شوند.  

در مقابل، دونالد ترامپ فردي تاجرمسلك و اهل زدوبند در حوزه‌ي بين‌المللي است و رويكرد آرماني و دموكراسي‌خواهي را كه در سابقه‌ي نومحافظه‌كاران و ليبرال‌ها بوده است، ندارد و فكر مي‌كند اين‌ها منافع آمريكا را تأمين نمي‌كند. البته نمي‌توان گفت كه او داراي تفكر راهبردي رئاليستي است. بااين‌حال به نظر مي‌رسد وي قائل به آن است كه بشار اسد حكومت قانوني سوريه را رهبري مي‌كند و بايد عليه تهديد داعش فعال‌تر عمل كرد. البته فكر مي‌كنم اين‌ها نظر شخصي وي باشد و بعيد به نظر مي‌رسد اگر به قدرت برسد، لابي‌هاي قدرت و مسائل پشت‌پرده به او اجازه دهند اين موارد را عملياتي كند. مثلاً وي در بخشي از مناظره‌ي دوم اذعان كرد ايران و روسيه در حال جنگ با داعش هستند و ائتلاف آمريكايي در اين ماجرا نقشي ندارد. اين اعتراف بسيار بزرگ بود، اما بعيد است در صورت رسيدن به قدرت، همين مواضع به‌صورت عملياتي ترجمه شوند.
 
* انتخابات رياست‌جمهوري آمريكا چه تأثيري بر سياست‌هاي اين كشور در قبال ايران خواهد داشت؟
كلينتون با توجه به شانس بالا براي تصدي پست رياست‌جمهوري، برنامه‌هاي زيادي عليه ايران دارد و به اسم اينكه ايران دنبال فريبكاري است، مي‌خواهد فريبكاري جديدي انجام دهد و بهانه‌اي جديد براي فشار بيشتر به ايران و انجام كمتر تعهدات آمريكا در قبال ايران به وجود بياورد. اين كد عملياتي كلينتون بسيار قابل توجه است.
 
* آيا توافق هسته‌اي سياست راهبردي آمريكا در قبال ايران را با تغيير مواجه كرد يا همچنان همان سياست‌ها دنبال مي‌شود؟
هيچ توافقي ماهيت دشمن را تغيير نمي‌دهد، بلكه ابزارها و روش‌هاي تقابل تغيير مي‌كنند. اينكه تصور داشته باشيم توافق باعث مي‌شود آمريكا به‌سمت دوستي با ايران حركت كند، ساده‌انگارانه است و مروري بر دوره‌ي پس از توافق هسته‌اي نشان مي‌دهد كه دشمني با ايران براي آمريكا اصالت پيدا كرده است و آمريكا همچنان ايران را دشمن استراتژيك خود مي‌بيند. اين ساده‌لوحي است كه عده‌اي به‌دليل انجام توافق، تعريف ماهوي ديگري از آمريكا ارائه دهند و بگويند توافق موجب شده است كه آمريكا دوست ايران شود. آمريكا با ابزارهاي مختلف مي‌خواهد به ما بگويد نه‌تنها نمي‌خواهد با ايران دوست شود، بلكه روابط عادي هم نمي‌خواهد. اين واضح است كه آمريكا ذيل همين توافق برجام، تحريم‌هاي اوليه عليه ايران را حفظ كرده است و امروز نيز تحريم‌هاي در حال انقضا را تمديد مي‌كند. همه‌ي اين موارد بيانگر آن است كه آمريكا مي‌خواهد اين پيام را به جامعه‌ي جهاني و جامعه‌ي ايراني بدهد كه اجماعي راهبردي براي ادامه‌ي دشمني با ايران در داخل واشنگتن وجود دارد.

عكس: آمريكا و نقض عهد در برجام

* در تاريخ روابط ايران و آمريكا در طول شصت سال گذشته، برهه‌هاي مختلفي را مي‌توان ملاحظه كرد كه نشان‌دهنده‌ي تعدي آمريكا به حقوق مردم ايران است (مانند سقوط دولت قانوني مصدق)، اما در سال‌هاي اخير، نمونه‌هاي فراوان و عديده‌اي از آن مي‌توان به‌صورت عيني مشاهده كرد (مانند نامه‌اي كه شصت سناتور آمريكا نوشتند مبني بر اينكه بعد از اوباما، رئيس‌جمهور بعدي آمريكا مي‌تواند توافق برجام را اجرا نكند). چه نمونه‌هاي ديگري از اين دست، بعد از توافق برجام وجود دارد؟
نقض‌عهدها و بدعهدي‌هاي آمريكا در موضوع برجام كاملاً خود را نشان داد. آمريكايي‌ها علي‌رغم مباحثي كه ذيل برجام وجود دارد، تعهد داده بودند كه رفع تحريم‌ها «به‌شكل مؤثري» اتفاق بيفتد، اما مي‌بينيم كه از يك طرف تعهداتي را روي كاغذ انجام مي‌دهند، اما در عالم واقع اجازه نمي‌دهند روابط اقتصادي-تجاري ايران با نظام مالي بين‌الملل شكل بگيرد. حتي به‌تازگي آمريكايي‌ها به اين نتيجه رسيده‌اند كه تحريم‌هاي مالي عليه ايران مؤثرترين ابزار فشار است و بايد آن را با بهانه‌هاي جديد ادامه دهند. آمريكايي‌ها به‌گونه‌اي توافق‌ها را مي‌نويسند كه راه گريزي براي خود داشته باشند و اگر موفق نشدند، در مقابل همان توافقي كه امضا كردند نيز مي‌ايستند.

در زمينه‌ي نقض‌عهدهاي آمريكا مي‌توان نمونه‌ي ديگري را مثال زد. تمديد قانون تحريم ايران مصوبه‌ي سال ۱۹۹۶ نه‌تنها خلاف روح برجام، بلكه خلاف متن برجام است؛ چراكه قرار بود بعد از برجام تحريم‌هاي جديدي افزوده نشود، اما اقدام آمريكايي‌ها يك تحريم جديد است كه دولت جمهوري اسلامي ايران نبايد نسبت‌به آن بي‌‌اعتنا باشد. موعد انقضاي اين قانون بيست سال پس از تصويب بود و براساس آن قرار بود در سال ۲۰۱۶ به اتمام برسد، اما آمريكايي‌ها به‌دنبال احياي آن هستند.

دسترسي ايران به بازارهاي بين‌المللي از ديگر چالش‌هايي است كه آمريكا ايجاد كرده است. آن‌ها فضا را به‌گونه‌اي طراحي مي‌كنند كه عملاً هيچ‌كس جرئت نكند با ايران همكاري كند. سنگ‌هاي زيادي جلوي پاي طرف‌هاي خارجي مي‌گذارند تا از همكاري با ايران منصرف شود. لذا مي‌توان گفت آمريكايي‌ها چيزي را مي‌نويسند، اما در عملياتي كردن آن طراحي‌هاي مختلف ضد همان توافق انجام مي‌دهند. بهتر بود ايران نيز با رفتار گام‌به‌گام و هم‌زمان با انجام تعهدات غربي‌ها اقدام مي‌كرد تا داده‌ها و ستانده‌ها برابر باشد. بدعهدي‌هاي آمريكايي‌ها در حوزه‌ي منطقه‌اي نيز قابل مشاهده است. مثلاً در موضوع سوريه، توافقي براي آتش‌بس انجام مي‌دهند، اما به توافقات خودشان هم پايبند نمي‌مانند و تجاوز نظامي را ادامه مي‌دهند.
به‌تازگي آمريكايي‌ها به اين نتيجه رسيده‌اند كه تحريم‌هاي مالي عليه ايران مؤثرترين ابزار فشار است و بايد آن را با بهانه‌هاي جديد ادامه دهند. آمريكايي‌ها به‌گونه‌اي توافق‌ها را مي‌نويسند كه راه گريزي براي خود داشته باشند و اگر موفق نشدند، در مقابل همان توافقي كه امضا كردند نيز مي‌ايستند.

در مقابل، تجربه نشان داده كه آمريكايي‌ها تنها در مقابل قدرت و اقتدار كرنش مي‌كنند. بنابراين اگر بازيگري از موضع قدرت وارد شود، آن‌ها با او همراهي مي‌كنند و اگر غير از آن را ببيند، هيچ تعهد و توافق بين‌المللي‌اي محدودكننده‌ي رفتار آن‌ها نخواهد بود.
 
* به نظر مي‌رسد فارغ از رقابت‌هاي انتخاباتي، وضعيت داخلي و جايگاه بين‌المللي آمريكا در حال گذار است. آينده‌ي آمريكا در نظام بين‌الملل را چگونه مي‌بينيد؟
آمريكا در سطح داخلي و بين‌المللي با چالش‌هاي راهبردي مواجه است. در سطح داخلي مهم‌ترين مسئله، معضل طبقه‌ي متوسط محسوب مي‌شود كه اعتماد به «رؤياي آمريكايي» را از دست داده است. رشد اقتصادي در آمريكا تنها به نفع طبقه‌ي بالاي جامعه است. در اين جامعه، اقليتي يك‌درصدي به‌شدت در حال فربه شدن و اكثريت جامعه، به‌ويژه طبقه‌ي متوسط، در حال ضعيف شدن هستند. هشتاد درصد مردم قائل به اين هستند كه در طبقه‌ي متوسط قرار مي‌گيرند و در واقع اين طبقه‌ي متوسط است كه باعث رشد و توسعه‌ي جامعه مي‌شود. حال اگر اين طبقه احساس تبعيض و ناعدالتي كنند، يك معضل در دموكراسي آمريكايي تلقي مي‌شود و امروز جامعه‌ي آمريكايي دچار اين مشكل شده است.

در سطح بين‌المللي نيز آمريكا از منابع لازم براي پيگيري سياست برتري‌جويي در جهان بهره‌مند نيست و به اين مسئله واقف شده است كه بايد نقش بين‌المللي خود را بازتعريف كند. البته اين بازتعريف به‌معني عقب‌نشيني نيست، بلكه مربوط به تمركز جغرافيايي آن‌ها بر مناطق استراتژيك جهان و اينكه چگونه با ظرفيت محدود منافع حياتي خود را دنبال كنند، خواهد بود. اما همين بازتعريف باعث مي‌شود آمريكا تغيير نقش بين‌المللي داشته باشد كه بعد از جنگ جهاني دوم بي‌سابقه است و اين پايان دوران برتري‌جويي آمريكا در عرصه‌ي بين‌المللي تلقي مي‌شود.

بايد توجه داشته باشيم كه بازيگر معقول بين‌الملل، به قدرت در حال افول نمي‌پيوندد. لذا ما نيز بايد به قطب‌هاي ديگر قدرت و ثروت در جهان توجه كرد. حتي ادبيات مقامات آمريكايي اعم از اوباما و مناظرات انتخاباتي، بيانگر اين است كه نظم آمريكايي جهان در حال فروپاشي يا تضعيف است و لذا ما نيز بايد تلاش كنيم با داشتن نگاه استراتژيك، نظم مطلوب خود را حداقل در سطح منطقه‌اي پيش ببريم.

Mazhabi

۲۵۴ بازديد
????خمس سكه طلا ❓پرسش: خمس سكّه ‌هاي طلا كه قيمت آن‌ها هميشه در حال تغيير است، چگونه است؟ ????پاسخ: اگر قصد دارد خمس را از قيمت آن‌ها بدهد، ملاك، قيمت روز پرداخت است. #خمس #طلا #سكه_طلا ◀️ مسئله ۹۹۲ #اجوبةالاستفتائات ‌‌‌‌‌‌«فتاواي رهبر انقلاب»